۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

! خامنه ای از نخبگان خوردی؟ نوش جانت

با چه زبانی باید با تو سخن گفت که بفهمی؟
دلت را به چاپلوسی های یک مشت دلفک خوش کرده ای؟
مگر کرنش های غلام خانه زاد و تعظیم های چاکر جان نثار را فراموش کرده ای؟ آیا آن قربان صدقه ها شاه را نجات داد؟
چشمهات ها را باز کن و کروبی را ببین, زمانی که فرمان های حکومتی تو را اطاعت میکرد, مورد تنفر مردم بود و حالا که خواسته های مردم را بر زبان میاورد, محبوب و مقبول همگان شده است
من هم چند سال قبل چند سطری بعنوان هشدار برایت نوشتم که گمان میکنم از سر کبر و خود پسندی آنرا به سطل اشغال پرتاب کردی, بار دیگر آنرا منتشر میکنم, بلکه بخوانی وهر چه زودتر افسارت را از دست این رجاله ها و بادمجان دور قاب چین ها بیرون بکشی

شاید کسانی که بر مولانا خرده میگیرند که چرا شاعر گاها از دایره نزاکت متداول خارج شده است , امروز پاسخ خود را دریابند, این رفتار و اعمال شیطانی افرادی مثل تو است که شاعر, نویسنده و حتی عارف را ناخواسته به چنین کاری مجبور میکند
این تذکر جدیدی نیست و همانطور که در حضور محمود وحید نیا هم اعتراف کردی, همه روزه مورد سرزنش و انتقاد قرار میگیری, از پیام های هنرمندانه و لطیفی مثل " تفنگت را زمین بگذار" تا هشدارهای مستدل متفکران و نهی های قاطع پیشوایان خداترس

خامنه ای, تسلیم خواست مردم شو, راه دیگری نداری
مبادا که باز هم به اهریمنان گوش دهی و در اندیشه آزار رساندن به نخبه شجاع, محمود وحیدنیا, باشی
************

ترسم بر رهبر همان رود که بر کنیزک رفت
طنزی در باب شهوات رانی سیاسی خامنه ای
http://khabarnameh.gooya.com/politics/archives/006964.php

۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

زنگ تفریح با اخبار هفته

رييس جمهوري با تاکيد بر اينکه "بايد مرزها را بشناسيم"، گفت: هر کسي که باهوش بود لزوما نخبه نيست

ولی هر کسی که مدرک جعل کنه قطعا کلاهبرداره و هر کسی که زور بزنه تا او را وزیر بکنه تبهکاره

زير سوال بردن اصل انتخابات بزرگترين جرم است

خمینی حق داشت که از داشتن شاگردی مثل تو پشیمان باشه, داداش حرف مردم در مورد اصل انتخابات نیست, داستان در مورد دست بردن شما در نتیجه اونه, دو زاریت افتاد؟

فرمانده سپاه: حفظ نظام از ادای نماز واجب‌تر است
به این میگن شهر قصه:

بزه بزازی میکرد, خره خراطی میکرد, خرسه هتاکی میکرد, گرگه لفاظی میکرد, سوسکه طنازی میکرد, گاوه نقالی میکرد, کوسه دلالی میکرد, باخه رمالی میکرد

آمار نشان مي‌دهد كه در نيمه نخست سال جاري فروش سيگار در كشور نزديك به 150 درصد افزايش يافته است

احتمالا پیشرفت در مورد افزایش فروش مواد مخدر از این هم درخشان تره, دم تون گرم, بافور و منقل تون هم

انتقاد لاریجانی از شعار مرگ بر روسيه و چين

شعار مرگ بر دیکتاتور چطور؟ با اون هم مشکل دارین؟

ایران جزو ده کشور بی‌رونق دنیا
تا حالا, آقا هزار بار گلوی خودش را پاره کرده و گفته که ملت ایران با نشاط ترین ملت دنیاست , لابد منظورتون اینه که آقا شکر خوردن !

عسکر اولادی: موسوی و کروبی به اغوش رهبر باز گردند

مثل اینکه فراموش کردین که ا.ن. بار ها گفته که در ایران هم جنس بازی وجود نداره

دادستان جدید خواستار"تلطیف فضا" شد

دیگه از این لطیف تر؟ مگه ممکنه؟ نکنه شما را هم فریب دادن؟ شاید هم هوس کهریزک؟

معلوم میشه دست آقا نمک نداره, این همه با مردم مهربانی میکنن باز هم کسی راضی نیست.

روابط نامشروع پرسنل زندان رجایی شهر با زنان زندانی

اسم هاشون را یاداشت کنین و بفرستین به دفتر مقام رهبری, مطمئنا چیزی در حد نشان و ترفیع نصیب شون میشه

کردان: اگر قرار باشد صد نفر مدیر توانا انتخاب کنند, من یکی از آنها هستم

توی این ادعا جای حرف هست, ولی اگه قرار بشه پر روترین کلاهبردار را معرفی کنن, مسلما مدال طلا را میگیری

رييس جمهوري: تعريف نخبگي در کشور بايد عوض شود

شرایط نخبگی از نظر ا.ن.

الف: سابقه جعل مدارک موسسات آموزشی بخصوص از انواع خارجی مارک دار

ب: سابقه آدم کشی یا دست کم آدم ربایی

ج: سابقه تجاوز, لااقل شکنجه برای اعتراف گیری

د: سابقه اختلاس درست و حسابی

ه: سابقه ضرب و شتم خیابانی با شواهد آشکار

وزیر مسکن: سعی میکنیم قیمت زمین به صفر برسد

نیازی نیست, از وقتی که محمودخان پول نفت آورد و گذاشت توی سفره مون, وضع مون توپ توپه و خرید زمین از آب خوردن هم آسون نره

سفير سوئد در اعتراض به نقض حقوق بشر در اروپا به وزارت امور خارجه احضار شد

اینکه گذاشتن ا.ن. به عنوان نماینده مردم ایران, در سویس سخنرانی بکنه, زشت ترین نمونه نقض حقوق بشر بود


نگرانی سازمان جهاني بهداشت: دولت ايران تنها 40 درصد هزينه درمان مبتلايان به ايدز را مي‌پردازد

در عوض برای گسترش اون صد در صد هزینه میکنه

دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبري :عده‌اي مي‌خواهند هر روز آيت‌الله منتظري و بني‌صدر درست كنند

پس شما هم فکر میکنین که حذف اون ها هم نمایش بود؟ کجا هستن این سردار جعفری و حسین طایب؟ توی همین نماز جمعه ترتیبش را بدین که کم کم داره روش را زیاد میکنه

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

کاش رزستان و گلستان منتظمی داشتیم

چند دقیقه ای بود که رسیده بودیم و خوشبختانه جایی نزدیک بخاری نصیبمان شد و کم کمک احساس خوبی, دوستانی هم بودند و میوه و شیرینی و آجیل. جای شکرش باقی است که حداقل در مهمانی ها خبری از احساس غربت نیست , اگر که خبری از کتاخانه و کتابفروشی فارسی نیست ولی خوشبختانه در مورد سایر چیزها کمبودی به چشم نمیاید.

وقتی که سینی چای وارد مجلس شد, کسی نبود که متوجه استکانهای بلور و قندان لب طلا نشود, بیخود نبود که موضوع بحث ها هم بکلی عوض شد , تاریخچه ای از تغییر و تحولات در صنعت استکان سازی هم مرور شد که شنیدنی هم بود, هر چند که مثل بقیه موضوعات تنوع آرا هم چشمگیر بود ولی خوشبختانه صاحب خانه مردم دار بود و خوش بیان, و تا اینجای کار شیرینی قند در دهان کسی تلخ نشد.

اما پشت بند چای, کیکی زیبا بود که مستقیما از اجاق گاز به وسط میز آمده بود تا غده های بزاق مان را از خماری به پرکاری بکشاند.

میدانستم که سنت چیست, باید منتظر میماندم تا برش های کیک در بشقاب های چینی با گل سرخ گذاشته شود و از بزرگتر ها شروع کنند, احتمالا نفر پنجم ششم بودم, و ای کاش برای همه چیز هاهمینطور بود, قول و قرار های معتبری که تکلیف آدم را روشن کند.

دلم نیامد به همان تشکری که موقع گرفتن بشقاب کرده بودم قناعت کنم که الحق شاهکاری بود در آشپزی, سینه ای صاف کردم و منتظر شدم تا صدای کارد و چنگال ها کمی کمتر شود و بعد,

- عجب کیک خوشمزه ای بود, دست تون درد نکنه, ابتکاری بود یا از کتاب خانم منتظمی؟

خانم صاحب خانه اولش خوشحال شد ولی فکر نمیکنم که تغییر حالتش از دیده کسی پوشیده ماند.

از مزه کیک و طعم چای اثری نمانده بود و بیشتر ماندن هم برایم عذاب آور

وقیکه پشت چراغ قرمز ایستادم و از آینه ماشین به عقب نگاه میکردم, انگار فقط چهره خشم آلودی را میدیدم که با لحنی خشک تکرار میکرد,

- اگر از روی کتاب آشپزی میکردم که کیک من منحصر بفرد نمی شد !

و خدا را شکر میکردم که کاشف پنی سیلین هم مثل رزا منتظمی بود و به حبس کردن یافته هایش افتخار نمیکرد و گرنه امروز .....

و چراغ سبز شد و براه افتادم.


کودتای انتخاباتی بروایت کاریکاتورها در فستیوال چند فرهنگی کویینزلند, استرالیا










طرفداران دموکراسی در ایران (کویینزلند) با مجموعه ای از بهترین کاریکاتورهای سیاسی مربوط به چند ماهه اخیر, در فستیوال چند فرهنگی کویینزلند شرکت کردند. این جشنواره که بزرگ ترین رویداد هنری و فرهنگی کوینزلند است, هرساله بیش از پنجاه هزار نفر بازدید کننده دارد , که با لباسهای متنوع و رنگارنگ خود, زیبایی پارک بزرگ و سرسبز رما را دوچندان میکنند.

در طول برنامه ده ساعته فستیوال, صدها برنامه هنری و تفریحی عرضه میگردد که همگی رایگان است.

در برنامه امسال که در تاریخ یکشنبه هجدهم اکتبر برگزار شد, ایرانیان آزادی خواه با طراحی و تولید تی شرت ها و بروشور های رنگین توجه عده زیادی را بخود جلب کرده و ضمن گفتگوهای دوستانه, اخبار سیاسی و اجتماعی ایران را به گوش دیگران رساندند.

علاوه بر میز سبز, مجموعه ای از بهترین کاریکاتور های سیاسی جدید نیز به نمایش گذاشته شد که مورد توجه بییندگان قرار گرفت. در طول برنامه عده ای از مردم پشتیبانی خود را از جنبش مردم ایران اعلام کرده و خواستار همکاری با گروه طرفداران دموکراسی در ایران, شدند.

از جمله برنامه های هنری فستیوال امسال , اجرای موسیقی عرفانی توسط گروه دستان بود که بیندگان فراوانی را گرد هم آورد تا از شنیدن اشعار مولانا بهمراه نوای نی و بانگ دف وطبل لذت ببرند.

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

زنگ تفریح با اخبار هفته

ایران و اسراییل در مصر با هم مستفیما مذاکره کردند

- پناه بر خدا, بهتره این دفعه آقای منتظری کمی بیشتر مواظب بچه ها و داماداش باشه

توافق هسته ای آمریکا و امارات بزودی اجرایی میشود

- شیخ امارات دلش خوشه, احتمالا با این حرکات زیر آبی مقام رهبری در مصر, کاسه و کوزه شیخ هم بهم میریزه

سی نفر از سران اصلاح طلب در مراسم دعای کمیل دستگیر و بازداشت شدند

- مگه این اصلاح طلب ها چند تا سر دارن که هرچی شما میگیرین تمومی نداره؟

جنتی اما جمعه تهران: به اندازه اشرار باید از این کتب ترسید

- حاج سعید هم همین ترس را داشت که مشغول سر به نیست کردن نویسنده ها شد, حیف که آقا جا زد و فرستادش حموم.

محسن رضایی: فروش پتروشیمی رازی به ترک ها

- برین خوان یغما چه دشمن چه روس

کروبی: نظام باید پالایش وپاک شود

- جناب شیخ برای فاضلاب این پالایشگاه هم فکری کردی؟

جواد لاریجانی: موسوی قصد کودتا داست

- والا دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ , ما که از قصد و نیت کسی خبر نداریم, ولی کودتا کردن خامنه ای و احمدی نژاد را توی روز روشن با چشمای خودمون دیدیم و اینکه جنابعالی هم از صدقه سری کودتاچی ها به نوایی رسیدین

نماینده موزه بریتانیا در مورد منشور کورش به ایران سفر میکند

- لابد آقا میخواد سبیل شون را چرب کنه که لوحه را نابود کنن

گزارش کمیته ویژه پیگیری وضعیت بازداشت شدگان بصورت غیر علنی قرائت میشود

- اصلا چه لزومی داره که پول بیت المال صرف این جور چیزا بشه؟ بهتره کمیته قدردانی از مقام رهبری درست کنین و گزارشش را هم بصورت علنی قرائت کنین و صد بار هم از صدا و سیمای میلی بخش کنین تا توطئه های جهانی خنثی بشه

تیم های امداد هلال احمر مردانه – زنانه میشود

- واسلاما, مگه تا حالا نشده بود؟

سه دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی ممنوع الورود شدند

- سی سال بود که ملت را ممنوع الخروج می کردن, لابد حالا قراره سی سال جریان برعکس بشه تا بی حساب بشیم و برگردیم به نقطه اول

سروری نماینده مجلس: نقش مطبوعات در دولت نهم نسبت به گذشته برجسته تر بود

- اصولا تمام چیزای دولت احمدی نژاد برجسته تره , از دکترای کردانش تا هاله نورش

ایرنا: آیا سفر علی لاریجانی به ژنو موفقیت آمیز بود؟

- برای کی؟ مردم؟ اونا که اهمیتی ندارن. خوب بالاخره فرصتی بود برای هوا خوری و خرید سوغاتی و احتمالا مذاکرات پست پرده

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

تفسیر اخبار بزبان ساده - سی مهرماه هشتاد و هشت

تفسیر اخبار بزبان ساده - سی مهرماه هشتاد و هشت


سلطانیه: روسیه طرف قرداد فروش سوخت هسته ای به ایران است

امیدورام سوخت شون از نوع چرنوبیلی و توپولوفی نباشه

رسانه ها: نا رضایتی مقام رهبری از گسترش دروس علوم انسانی

خدا را شکر که این جنتی و مصباح و طایب و فیروزآبادی و جعفری و لباس شخصی ها این چیزا را نخونده بودن و گرنه امروز نه ولایتی مانده بود و نه هاله نوری

سازمان ملل: ایران بزرگترین مصرف کننده مواد مخدر در دنیا

آقای بان کی مون, قبل از اینکه استکبار جهانی دست بکار بشه و این افتخار بزرگ را هم لجن مال بکنه , ظرف چهل و هشت ساعت مدال طلای مربوطه را بفرست تهران, میخواهیم آنرا مثل افسار بندازیم گردن مقام رهبری که الحق در این کار مایه گذاشته

رفسنجانی : لزوم اطلاع رسانی آزاد و بدون سانسور از وقایع کشور به مردم

بیخود نیست که در اعتقادت به ولایت فقیه شک میکنن, بذار یه زبون ساده بگم بلکه حالیت بشه. حاج آقا, اصل داستان اینه که عوام الناس تا ابد صغیر هستن و محتاج به ولی که براشون تصمیم بگیره, حالا انتظار دارین که اخبار دست کاری نشده در اختیار این ناقص العقل ها بذاریم؟ وا شریعتا !

ایلنا: تنگنای گرانی, یقه نان را هم گرفت.

این نتیجه طبیعی گذاشتن پول نفت توی سفره مردمه, خوب وقتی که قیمت نفت بالا میره, قیمت همه چیزهای توی سفره هم میکشه بالا , پس اگه درست حساب بکنین, این خودش یک موفقیت اقتصادی برای دولت خدمتگزاره, که مدالش هم به هاله نور میرسه

ثمره: فشارهای استکبار باعث نرمش دولت اصلاحات شد

و فشار های مردم باعث زایش دولت کودتا

ایرنا: سفرهای استانی احمدی نژاد به تعویق افتاد

احتمالا این موضوع ارتباطی به اون لنگه کفشی که دیروز به صفار هرندی خورد, نداره

سازمان ملل: دولت افغانستان تقلب های گسترده در انتخابات را پذیرفته و دور دوم انتخابات را برگزار میکند

واقعا که این کرزای آدم بیعرضه ای است, چند سال وقت و کلی پول را تلف کرده و هنوز نتونسته یک ولی فقیه فکسنی و یک شورای نگهبان کوفتی و یک دسته قمه کش بسیجی سر هم بکنه.

اکثریت برگزارکنندگان انتخابات افغانستان از کار برکنار شدند

جای نگرانی نیست, احمد جنتی و مصباح برای همه شون کار درست میکنن, اونا که تقصیر نداشتن, فقط به وظیفه شرعی شون عمل کرده بودن

بیست و دوم اکتبر دوهزار و نه

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

QLD Multicultural Festival 18/10/2009 & Green Table










Some pictures from "QLD Supporters of Democracy for Iran" in the festival

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

کاریکاتورهای خامنه ای در کنار میز سبز, از جاذبه های فستیوال بزرگ کویینزلند




طرفداران دموکراسی در ایران (کویینزلند) با مجموعه ای از بهترین کاریکاتورهای سیاسی مربوط به چند ماهه اخیر, در فستیوال چند فرهنگی کویینزلند شرکت کردند. این جشنواره, بزرگ ترین رویداد هنری و فرهنگی کوینزلند است. هرساله بیش از شصت هزار نفر, از این برنامه دیدن کرده که با لباسهای متنوع و رنگارنگ خود, زیبایی پارک بزرگ و سرسبز را دوچندان میکنند.

در طول برنامه ده ساعته فستیوال, صدها برنامه هنری و تفریحی عرضه میگردد که همگی رایگان است.

در برنامه امسال که در تاریخ یکشنبه, هجدهم اکتبر در پاک رما برگزار شد, ایرانیان آزادی خواه با طراحی و تولید تی شرت ها و بروشور های رنگین توجه عده زیادی را بخود جلب کرده و ضمن گفتگوهای دوستانه, اخبار سیاسی و اجتماعی ایران را به گوش دیگران رساندند.

علاوه بر میز سبز, مجموعه ای از بهترین کاریکاتور های تولید شده در چهار ماهه پس ار انتخابات مخدوش ریاست جمهوری نیز, انتخاب و به نمایش گذاشته شد که مورد توجه بییندگان قرار گرفت که عده ای از آن ها بمنظور پشیبانی از جنبش سبز مزدم ایران, علاقمندی خود به همکاری با گروه را اعلام کردند.

از جمله برنامه های هنری امروز, اجرای موسیقی عرفانی توسط گروه دستان بود که بیندگان فراوانی را گرد هم آورد تا از نوای نی و دف, به پرواز در آیند.

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

عزیزان, ایرانیان برون مرزی , حرفی دارم با شما

مملکت و مردم ایران روزهای سرنوشت سازی را میگذرانند, ضحاک و مارهای خون آشامش دیگر افسانه نیستند, اگر آن مارها, فقط خون های تازه جوانان را طلب میکردند, این مارها, تشنه به خون جوانان دیروز و پریروز هم هستند.

روا نیست که در کنجی بنشینیم, روزنامه ها را ورق بزنیم, در دل ظالمان را نفرین کنیم و بس

روا نیست که به صفحه تلویزیون خیره شویم , بر آزاد زنان و مردان درود بفرستیم و بس

روا نیست که سایت های اینترنتی را مرور کنیم, برای پیروزی حق بر باطل دعا کنیم و بس

روا نیست که خبر به بند کشیدن مردم بیگناه را بشنویم , ناله ای کنیم و بس

روا نیست که شاهد اخراج دانشجویان آزادی خواه باشیم, اخمی بر چهره آوریم و بس

روا نیست که ناظر بدار آویختن محکوم نشدگان باشیم, خود لب دوخته مانیم و بس

روا نیست که آگاه بر غارت بیت المال باشیم, انتقادی در خلوت کنیم و بس

روا نیست که جان و مال و ناموس و حریم انسانها در خطر باشد, سر در زیر برف کنیم و بس

آیا اعتراض های متوالی و متشکل ما ایرانیان برون مرزی, رژیم کودتا را رسواتر میکند؟ آری

آیا نشان دادن تصاویری از رفتارهای وحشیانه مزدوران رژیم, دولت کودتا را منزوی تر میکند؟ آری

آیا اطلاع رسانی به سازمان های بزرگ حقوق بشری و احزاب اثری دارد؟ آری

آیا گفتگو با همکار و همسایه فشار افکار عمومی را بر دولت کودتا افزایش میدهد؟ آری

آیا حرکت من و تو از گسترش دستگیری و شکنجه و اعدام جلوگیری میکند؟ آری

آیا پشتیبانی ما از جنبش سبز, به مردم به پا خاسته درون کشور نیرو میدهد؟ آری

پس همراه شو ای عزیز


۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

جشن مهرگان در بریزبین, محفلی شیرین و بیادماندنی و نیز تجربه ای آموزنده





به همت کانون ایرانیان کویینزلند, جشن دوست داشتنی مهرگان در شامگاه یکشنبه یازدهم اکتبر در محل باشگاه برانکوز در دو قسمت برگزار شد و در آن صد ها ایرانی و نیز مهمانان غیر ایرانی و مقامات اداری شرکت کردند.
در قسمت اول برنامه, گروه موسیقی مهر از ملبورن, با اجرای استادانه قطعاتی زیبا از ساخته های خودشان خاطره ای به یاد ماندنی بجای گذاشتند. این گروه هنری پنج نفره تحت سرپرستی آهنگساز و نوازنده چیره دست, آقای پویا مهمانپذیر, خدمات با ارزشی برای شناساندن و گسترش موسیقی اصیل ایرانی در استرالیا کرده است.

در ادامه برنامه, شرکت کنندگان, از خردسال تا سپیدموی, به رقص و پایکوبی پرداخته و در پایان بهترین رقصندگان را برگزیده و به آنها جوایزی دادند.
این برنامه بخوبی نشان داد که فرهنگ و هنر ایران زمین دارای چنان توانایی هایی است که می تواند ایرانیان را با مهربانی گرد هم آورد و فراتر از تقسیم بندی های اقلیمی, سنی, عقیدتی و جنسیتی عمل نماید.
علاوه برآن, موفقیت های کانون ایرانیان کویینزلند که خود نهادی دموکراتیک است و اعضا هیات مدیره آن هرساله با آرای آزاد ایرانیان مقیم کویینزلند انتخاب میشوند, گواه دیگری است بر توانایی ایرانیان در تشخیص صلاحیت و قابلیت های نامزدها و انتخاب شایسته ترین ها برای انجام نیازهایشان.

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

صبر کن, اون افسر پلیس باهات کار داره

Published in Akhbar-Rooz

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=24401

چند دقیقه ای بیشتر به ظهر نمونده بود, انگار مسابقه ای بود بین ما و ساعت بزرگ روی برج, سعی میکردیم قبل از آنکه دوتا عقربه اش روی هم قرار بگیرن و صداش در بیاد, صدای " ای ایران" بلند بشه, روز بیست و پنجم ژوییه, روز جهانی اتحاد برای ایران, وسط شهر بریزبین, درست مقابل نمای سبز رنگ ساختمان شهرداری. آفتاب کاملا بالا اومده بود و اتفاقا خبری هم از اون بادهای زمستونی نبود, و کمی آن طرف تر هم رودخانه بریزبین با آرامش به سوی اقیانوس آرام پیش میرفت.

همولایتی هم کم کمک پیداشون میشد, بعضی ها از پله های پارکینگ های زیرزمینی, برخی از طرف ایستگاه های قطار و اتوبوس, و عده ای هم قدم زنان از روی پل ویکتوریا, اما غیر ایرونی ها سر وقت اومده بودن و مشغول خواندن چیزی, از روزنامه و مجله گرفته تا اطلاعیه ها و پوستر هایی که پخش کرده بودیم, گاهی هم نگاهی می انداختن به ساعت هاشون.

بر و بچه ها از یکی دوساعت پیشتر مشغول کار شده بودن, وانت یکی شون هنوز داخل محوطه بود, سکو های چوبی و سیستم صوتی و بلند گوها را پیاده کرده بودن و مشغول وصل کردن سیم ها و آزمایش صدا .

کاغذ هایم را روی تریبون گذاشته بودم و جزییات برنامه را برای آخرین بار مرور میکردم و با مدادی علامت گذاری , قرار بود سه تا سخنران داشته باشیم و بعدش هم در خیابانهای مرکزی شهر راهپیمایی کنیم و بر گردیم به همین میدان برای خواندن قطعنامه, همین چیزا را هم توی درخواست مون نوشته بودیم و یکی دوهفته پیشتربه مقامات محلی تحویل داده بودیم تا مجوز بگیریم و در ضمن هرکسی تکلیف خودشو را بدونه.

امیر حسین از بس بادکنک سبز و سفید باد کرده بود, صورتش قرمز تر شده بود, بهروز هم پوستر هایش را بین بچه ها تقسیم میکرد, دو سه نفری هم روبان های سبز را می بریدن و با سنجاق قفلی بین مردم توزیع میکردن, بر و بچه های سوسیالیست و عفو بین الملل هم بساط شون را پهن کرده بودن و روزنامه ها و اطلاعیه هاشون را نشون میدادن, عکس ندا و تظاهرات میدان آزادی در صفحه اولشون بود, مقداری هم برچسب های فلزی درست کرده بودن با همین عکس ها که عده ای خریدن و وصل کردن به لباس ها شون.

کار زیادی نمونده بود و تنها مشکل باقیمانده, راه انداختن میکروفن دوم بود برای اجرای موسیقی زنده, قرار بود ساسان چند تا آهنگ مناسب را همراه گیتار برامون بخونه.

فرشید و جمشید و یکی دونفر دیگه بالاخره صدای ساز را هم در آوردن و نزدیک بود که با پخش "سرود ای ایران" برنامه را شروع کنیم که یکی از بچه ها با عجله آمد و در گوشی گفت :

- صبر کن, اون افسر پلیس با هات کار داره.

عرق سردی روی بدنم احساس کردم, قبل از اونکه به طرف پلیس ها نگاه کنم, به کفش هام نگاه کردم, خوشبختانه برای دویدن مناسب بود, با سرعت کوچه و پس کوچه های در رو را در ذهنم مرور کردم, کافی بود خودم را به درب پشتی برسانم , پشت ساختمون مجتهدی و تالار ها, اگر اونجا را هم بسته بودن, از روی دیوار که آنقدر ها هم بلند نبود, از توی کوچه ها بطرف خوابگاه طرشت , و بعدش هم یک جوری تا خیابان زنجان و پپسی کولا. همه این ها فقط چند ثانیه ای طول کشید و به کمک جرعه ای آب از اوایل دهه پنجاه به اواخر دهه هشتاد برگشتم و با قدم های شمرده به طرف افسران پلیس رفتم.

در ذهنم مواردی را مرور میکردم که ممکن است مورد اعتراض اونا باشه و جوابی قابل قبول. اگه به پارک شدن وانت مون توی میدون اعتراض داشتن, قول میدادم که ظرف چند دقیقه اون را بیرون ببریم و صدمه ای هم به گل و چمن نزنیم. اگه اعتراض شون به بلندی صدای بلند گو باشه, چاره اش آسون بود, اگه به انداختن کاغذ توی میدون اعتراض داشتن, قول میدادم که قبل از پایان برنامه اونا را جمع کنیم و محوطه را تر و تمیز ترک کنیم. با همه این جواب ها به جمع شون رسیدم که یکی شون که لابد ارشد تر بود, جلو آمد, دستش را دراز کرد و اسم و سمتش را گفت و کارتش را هم نشان داد, قبل از آنکه ادامه دهد گفتم :

- مشکلی پیش اومده؟

لبخندی زد و گفت:

- نه اصلا, فقط خواستم که ترتیب برنامه را باهاتون مرور کنم, و همین طور مسیر راهپیمایی را. همه چیز درست بود, یک کپی از فرم درخواست ما را هم به همراه داشت.

برنامه بخوبی پیش رفت, سخنران ها حقایق را گفتند, از شور و شوق مردم در پای صندوق های رای, از تقلب بزرگ و از دولت کودتا. از راهپیمایی با شکوه بیست و پنجم خرداد و پایان خون آلود آن. از گشودن آتش بر روی مردم بی گناه و حمله های شبانه به خانه های مردم و دستگیری های گسترده. از شکنجه ها و بیعدالتی ها, از جا نماز آب کشیدن های علنی و تجاوز های پنهانی.

نزدیک ساعت دو بود که به میدان شهرداری باز میگشتیم تا قطعنامه را بخوانیم و متفرق شویم, از سکویی بالا رفتم تا عکس های آخرین را هم بگیرم, حرکت منظم ماشین ها و موتور سیکلت های پلیس توجهم را جلب کرد, با چه نظم ودقتی کار میکردند, یک طرف خیابانها را بسته بودند و ترافیک را هوشمندانه هدایت میکردند به نحوی که هم امنیت جانی ما تامین شود و هم رفت و آمد مردم کمتر مختل گردد.

چند صد متر جلوتر هم حرکتی دل پسند از آنها دیده بودم, وقتی که دو سه عابر جوان با سر و وضعی بهم ریخته سعی کردند به قصد تفریح و سرگرمی, داخل صفوف راهپیمایان شوند, پلیس با هوشیاری آنها را به پیاده رو هدایت کرد بدون آنکه خشونتی دیده شود.

آرزوی اینکه روزی در مملکت خودمان هم پلیس به چنین منزلتی برسد و با شنیدن اسمش به لرزه نیفتیم مرا به عالم رویا برده بود, وقتی به خود آمدم که جمعیت از مقابلم گذشته بود بدون آنکه دکمه دوربین را فشار داده باشم, اما جای نگرانی نبود, دوربین های بهتر و حواس های جمع تری در اطراف بودند.

یازدهم اکتبر دوهزار و نه میلادی

بریزبین - استرالیا