۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

هفته ای یک فنجان چای برای ایران - پیشنهادی به ایرانیان برونمرزی

مقدمه

در بین میلیونها مهاجر راننده شده از ایران کمتر کسی پیدا میشود که از وضعیت کنونی کشورمان در رنج نباشد و آمار رسمی جمهوری اسلامی در مورد نتیجه انتخابات مخدوش سال 1388 نیزاین موضوع را بخوبی نشان داد. بر طبق آن آمار منتشر شده, کمتر از حتی یک در صد از آنان, به کاندیدای منتخب رهبر (آقای احمدی نژاد) رای دادند.
و شوربختانه  این در حالی است که در سی سال گذشته  بسیاری از کشورهای جهان پیشرفت های چشمگیری داشته اند, به عنوان نمونه:
از بین رفتن نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی و برقراری حکومت منتخب مردم
استقرار دولت های مردمسالار در کشورهای اروپای شرقی
جایگزین شدن رژیمهای نظامی با دولت های منتخب مردم در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از جمله شیلی و آرژانتین
بهبود اوضاع در کشورهای شرقی و جنوب شرقی آسیا از چین و کره گرفته تا مالزی و تایلند
مدرنیزه شدن بسیاری از شیخ نشین های خلیج فارس
پیشرفت های چشمگیر در کشورهای پهناور برزیل و هند
تبدیل ترکیه, کشور همسایه و هم دین خودمان, به کشوری قانونمند و قدرتمند  
خطر های تهدید کننده ایران
خراب تر شدن پیوسته اوضاع ایران بطوریکه در چند سال گذشته, افزایش تعداد پناهجویان ایرانی, این کشور را صدر نشین لیست کشورهای بدرفتار کرده است.
بهدر رفتن عمر میلیونها ایرانی بعلل بیکاری, بیماری, افسردگی, سوانح کاری و جاده ای
بتاراج رفتن منابع کشور
افزایش امکان حمله خارجی به علت ماجراجویی های نظام منزوی و عقب افتاده فقها
موقعیت های بوجود آمده
شتاب گرفتن ریزش نیرو پس از کودتای انتخاباتی سال 1388,حاکمیت را در ضعیف ترین موقعیت قرار داده است
بالاگرفتن جنگ قدرت در بین باندهای متخاصم که به روشهای تبهکارانه با هم در گیر شده اند
وجود طیف وسیعی از متفکران, هنرمندان, کوشاگران اجتماعی و سیاسی و حنبش دانشجویی  شناخته شده در بین مهاجران ایرانی

چه باید کرد؟
تلاش جمعی و هماهنگ در سراسر دنیا
چاره اندیشی وسود بردن از خرد جمعی
استفاده از تجربیات و تلاشهای گذشته ایرانیان و رفورمیست های سایر کشورها

راهکار پیشنهادی
ایجاد کانون های فعالیت های فرهنگی  و حقوق بشری  در تمام شهرهایی که محل سکونت گروهی از ایرانیان است
ایحاد ارتباط بین کانون های نقاط مختلف و هماهنگ کردن فعالیت ها در سطوح بزرگتر ایالتی و کشوری و جهانی
یررسی راههای تاثیر بر افکار عمومی با توجه به امکانات و شرایط موچود در هر شهر و کشور

نوع فعالیت ها
 نمایش فیلم های برگزیده , دعوت از نخبگان ایرانی و برگزاری جلسات گفتگو و سخنرانی, معرفی کتاب و سایر کارهای هتری
معرفی فرهنگ و هنر ایرانی با شرکت در فستیوال ها و نمایشگاههای گوناگون
تولید و عرضه  کارهای هنری و پژوهشی در ارثباط با کشورمان با بهره گیری از فناوری های نوین
تدارک اکسیون های حقوق بشری گسترده بصورتی سازمان یافته و هدفمند

تامین منابع انسانی و مالی
کافی است که ما بطور هفتگی هزینه و زمانی را که برای نوشیدن و لذت بردن از یک فنجان چای و یا قهوه مصرف میکنیم , برای رهایی و پیشرفت کشورمان کنار بگذاریم, به عنوان مثال مبلغ  دو دلار و زمانی در حدود بیست دقیقه در هفته
با توجه به اینکه مدیریت و اجرای اینگونه فعالیت ها توسط داوطلبان شناخته شده محلی انجام میشود, از یکسو میزان هزینه ها پایین خواهد بود و از سوی دیگر, در مورد سوئ استفاده مالی جای نگرانی باقی نمی ماند
نحوه همکاری با این کانون ها بسیار اتعطاف پذیر بوده و فشار چندانی بر افراد وارد نخواهد کرد
کسانی هم که در مورد مسایل امنیتی نگرانی دارند می توانند کمک خود را از طریق دوستانشان انجام دهند تا ناشناس باقی بمانند
کمترین فعالیت فردی می تواند بصورت مطالعه مطالب تهیه شده بوسیله کانون محلی در خانه, اتوبوس و قطار و یا محل کار باشد و احتمالا پخش کردن آن بین دوستان دیگر
و البته کسانی که فرصت و امکانات بیشتری دارند می توانند میزان مشارکت خود را تا هر سطحی بالا ببرند

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

نه آن کرنش ها افتخاری داشت و نه این یاوه ها لطفی




بنظر میرسد که آقای لطفی در حال تدارک ارکستری است با خوانندگی آقای افتخاری و  گوش شیطان کر, اجرای کنسرتی در بیتی و محفلی. سخنان نسنجیده آقای لطفی از کجا سرچشمه میگیرند؟
ناخرسندی از گذشت ایام و افول از اوج؟
گله مندی از موفقیت دیگران و همکاران قبلی؟
خم شدن در برابر خواسته های حکام؟
نگرانی از فراموش شدن؟
جا دارد که هنرمندی با آن سابقه درخشان, تاملی کند و تسلیم وسوسه و حسادت و اینگونه سستی ها نشود. اگر آقای لطفی درد مردم ایران را میدانست, هرگز چنین یاوه هایی را نمیگفت. توهین به شخصیتی که در قلب و روح این مردم خسته و دردمند جا دارد, نه تنها اهانت به ملت بلکه چون پاشیدن نمک بر زخم هایشان, دردافزا است.
 آقای لطفی, جمهوری اسلامی همواره  آرزو داشته و دارد که آقای شجریان کمترین عنایتی به رهبر کند تا زر و سیم فراوان در پایش بریزند, غیر از این است؟
اندوخته مالی آقای شجریان حاصل چیست؟ تلاش طولانی, یکدست و بی وقفه ایشان و اقبال مردم, اینطور نیست؟
چرا خود و دیگران را به پیمودن راه او و سلحشوری تشویق نمیکنید؟
آقای لطفی عزیز, تا دیر نشده  از این کجراهه خارج شوید
همراه  شو عزیز

۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

آیا این احمد هم سید احمد شده است؟



چند روزی از مرگ آقای احمد رضایی میگذرد و هر چه جلو تر میرویم اطلاعات مان عقب تر میرود, که این هم از خواص زندگی در عهد ِ میمون  ِ ولایت فقیه است.  البته منظور از میمون, شامپانزه و گوریل و امثالهم نیست , راستش اولش  بجای "میمون" نوشته بودم "مبارک", گفتم لابد  میگویند منظورش آن مبارکی است که سرنگون شده و قصد ِ فتنه دارد و از این حور چیزهای صد من یک غاز, بگذریم.
نوشته اند که جهار همسر داشته, البته نه بطور همزمان, بلکه  بصورت سریال و آنهم  از اقوام مختلف. اولا که, نه اولی عیب شرعی داره و نه دومی اشکال عرفی, بالاخره در این جهان گلوبالیزه شده  این جور اختلاط ها کاملا طبیعی و مقبول است.
به مصاحبه هایش با رسانه  های بیگانه  گیر داده اند که گویا بر علیه رژیم حرفهایی می زده, این یکی هم تازگی نداره,  اصلا خود امام هم همین کار را میکرد و بخاطر همین کارهاش بود که امام شد.
نوشته اند که قرص خورده و به زندگیش خاتمه داده, خوب شاید این جوری دوست داشته, مگه به اونی که جام زهر را سر کشید, گفتن که بالای چشمش ابروست؟ تازه بزرگترین مقبره قرن را هم براش ساختن.
سردار محسن رضایی گله کرده که فرزند خون آلودش سه روز کف اتاق افتاده بوده ولی نظافتچی ها سری به آنحا نزده و کمکی نکرده اند, خوب شاید علامت "مزاحم نشوید" را روی درب اتاق دیده اند, آخه نظافتچی هتل که پاسدار و بسیجی نیس که با مشت و لگد و مسلسل وارد حریم مردم بشه. بعلاوه مگه خودش با بچه های مردم,  همین کار ها را نمی کرد؟
عده ای هم در مورد هزینه اقامت احمد آقا در سوییتی گران قیمت در دوبی اظهار تعجب کرده اند. لابد این ها هم فراموش کرده اند که بابای احمد, چندین سال فرمانده جنگ بود. حالا فهمیدین چرا  امام  می فرمودن  "جنگ نعمته"؟
قراره که پس از حمل جسد به ایران, معاینات پزشکی دیگری را انجام بدهند تا علت واقعی مرگ روشن بشه, احتمالا روشن میشه ولی الکی دل تون را خوش نکنین , بعیده  که علتش را به من و شما هم بگن, آخه  اگه قرار بود که بگن, مال سید احمد را هم تا حالا گفته بودن و السلام

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

دستی و دلی لرزان برای سرکشیدن جام







رهبر جمهوری اسلامی, همواره  از  مردم و مقامات حکومتی انتظار داشته و دارد که التزام عملی شان را به ولایت فقیه ثابت کنند و بنظر میرسد که تاکنون ناکام بوده است. یکی از بهترین روشهایی که برای دعوت از دیگران و تشویق آنان وجود دارد, این است که ایشان التزام عملی خودش را, عملا به اثبات برساند تا بقیه هم درس بگیرند و چنان کنند, و اتفاقا شرایط برای چنین کاری, از هر زمان دیگری مساعد تر است.
با توجه به شرایط بحرانی موجود و خطر هایی که بخاطر رهبری ایشان , مملکت مان را  در آستانه  نابودی  قرار داده و اینکه اوضاع فعلی به مراتب بدتر از روزهای  پایانی حکومت اقای خمینی می باشد , لازم است  که مقام رهبری با حرکتی امام گونه, دستش را دراز کرده و جام را هر چه زودتر سر بکشد و ملتی را از انتظاری کشنده برهاند. 

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

سیصد و پنجاه امضا ء در حمایت از سینماگران ستمدیده ایران






, گروهی از طرفداران حقوق بشر, از فرصت فستیوال بین المللی فیلم بریزبین سود برده  و در مورد نقض حقوق بشر در ایران روشنگری کردند
با توجه به اینکه سازندگان هر دو فیلم شرکت کننده در جشنواره, آقایان پناهی و رسول اف, از ستمدیدگان رژیم خودکامه جمهوری اسلامی هستند, مردم درک بهتری از نظام اسبدادی حاکم بر ایران پیدا کرده و از خود همدردی بیشتری نشان دادند 
اطلاع رسانی در مورد وضعیت زندان های رژیم اسلامی,  بکار گیری روشهای غیر انسانی در بازجویی ها , استقرار بیدادگاهها و شکنجه گاهها, ایجاد جو ترس و وحشت  از جمله این فعالیت ها بود
 فعالین حقوق بشر با تهیه تی شرت های مخصوص, که تصاویری از هر دو کارگردان را نیز نشان میداد , کارت های حمایت از هنرمندان ایرانی را توزیع کرده و مردم پس از امضا کردن, آنها را در صندودق های زرد رنگ سازمان عفو بین الملل می انداختند
در طول این فستیوال, دویست و هفتاد و نه کارت امضا شد و هفتاد و یک نفر هم, طومار اینترنتی آنرا امضا کردند
http://www.gopetition.com/petitions/film-making-is-not-a-crime-fee-iranian-artists/signatures.html

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

اعتراض به نقض حقوق بشر در زمان نمایش فیلم "به امید دیار" ساخته رسول اف

Protest against Human Rights Violations in Iran
 Screening Rasoulof's Goodbye 
Brisbane Int. Film Festival 2011






۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

آنچه شجریان را شجریان کرد


سخنی با آسودگانی که پرگاروار بر کنار می شوند
 آنچه شجریان را شجریان کرده است, نه استادی او در مرکب خوانی نواست و نه نبوغش در ساختن  ِ سازهای ابداعیش. بسیاری از دوستداران او  حتی تعداد دستگاههای موسیقی سنتی ایرانی را هم نمیدانند, چه برسد به گوشه ها و فوت و فن های گذر از این یکی و فرود به آن دیگری.
امروزه پیر و میانسال و جوان و نوجوان, همگی به صدایش  مشتاقانه گوش میکنند و لذت می برند. اگر دستشان برسد خود را به سالن کنسرتی میرسانند که ممکن است در هر کجای دنیا  باشد, از اربیل و قونیه گرفته تا سیدنی و ونکور. و البته بجز زادگاه خودمان که همواره  پرورش دهنده و الهام بخش او و بسیاری  دیگر از هنرمندان ایرانی و بیگانه بوده و هست, و بس دریغا از این درد ِ خانمان سوز.
 هنگامیکه در برنامه های هنری سال گذشته و در هر گوشه ای از گیتی,  بیباکانه و بی پروا گرز ِ فریدونی را برکشید تا ضحاک را سر بشکند, با سخت ترین حملات مستبدان مواجه شد, خط و نشان ها برایش کشیدند و آرزو داشتند که دیگر به کشور بازنگردد تا بد نامش کنند. در آن زمان کم نبودند کسانی که می پنداشتند که او قصد بازگشت ندارد, بخصوص پس از آن گفتگوهای رک و بی پرده با تعداد زیادی از پر مخاطب ترین رسانه های جهان. و بازگشت سربلندانه او به ایران و تدوام  ِ پایبندیش به اصول اخلاق و انسانیت و  آزادی, شاهد دیگری شد بر آزادگی و شرافتش.
او نیز میتوانست  بطور همزمان, هم آوازه خوان بیرونی باشد و هم  مداح اندرونی.  آرزو داشتند که او هم آلوده شود  و صله و انعام ِ سلطانی بستاند, بویژه در این روزگاری که دست اندازی بر اموال  بیت المال مقبول ترین و رایج ترین  رفتار حکومتی شده است و به کسی  اجازه و مجال ِ تحقیق و کش دادن ماجرا را هم نمیدهند.
و از خود می پرسم اگر استاد سخن هم اکنون و در میان ما میزیست و اینگونه نامردمی ها را میدید, روی و رخسارش به چه رنگی در میامد؟ مگر از زرد, زرد تری هم هست؟  در دوران  ِ تلخی که هر حقگویی را به خندق و دهلیز می اندازند, هر سرو آزادی را از ریشه  می برند و هر هزارخوانی را خاموش میکنند. در عهد ِ سیاهی که حکام ِ غارتگر در خلوتگاههای  ِ کاخ هایشان به تماشای  خرامیدن  ِغزال می نشینند در حالیکه  انبوهی از درماندگان در جستجوی  ِ نیازمندی های اولیه , آه ِ حسرت می کشند.
میگویند زمستان میرود ولی رو سیاهی آن برای ذغال می ماند, دور نیست آن لحظه ِ شیرینی که این سلطان هم برود, همانگونه که آن قبلی و قبل تری و همقطاران شان در برخی از کشورهای منطقه هم رفتند, و در آن روز آب ِ صد دریا هم, روی هیچ تبهکاری را سپید نخواهد کرد.
در آنروز بسیاری شرمنده خواهند بود که چرا در عمر ِ رفته  ِشان, برای ماهی و روزی و حتی ساعتی, شجریان نبوده اند.

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

کمپین "فیلم سازی جرم نیست, هنرمندان ایران را آزاد کنید"


با امضای این طومار از هنرمندان ِ آزاده حمایت کنیم
رژیم فاسد و خودکامه حاکم بر ایران که از پاسخگویی به نیازهای جامعه درمانده است, تنها چاره دوام خود را در بستن دهانها و یریدن  زبانها, شکستن قلمها,  نابود کردن و یا خاموش کردن هنرمندان آزاده ایران زمین میداند.
حاکم ِ مستبد  میخواهد هنرمند ِ درد آشنا را خفه کند تا چند روزی بیشتر بر صندلی لرزان قدرت تکیه بزند. او برای ارضای تمایلات سیرناشدنی خود به هر وسیله ای متوسل می شود, از دستگیری و شکنجه,  تجاور جنسی و  محاکمات فرمایشی گرفته تا کثیف ترین  زد و بند های ِ  پشت پرده  و اختلاس های نجومی.
تنها گناه ِ هنرمندان ِ در یند و یا در انتظار ِ زندان ِ کشورمان شهامت و انسانیت آنهاست. کسانی که می توانستند جنایات را ببینند و چشم هایشان را ببندند تا محبوب سلطان شوند  و در ناز و نعمت غوطه ور.  
دستگاه ِ حاکمه میداند که نظر ما چیست و از همین روست که صندوق های رای مان را می رباید.
او سکوت و تسلیم ما را دوست دارد پس بجاست که  ما هم برای ابراز نظرمان  از هر روزنه ای, و از جمله چنین طومارهایی, سود ببریم

http://www.gopetition.com/petitions/film-making-is-not-a-crime-fee-iranian-artists.html

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

فیلم سازی جرم نیست, هنرمندان ایران را آزاد کنید

اعتراض به اسارت هنرمندان ایران زمین در فستیوال بین المللی فیلم بریزبین
Brisbane International Film Festival   (BIFF 2011)












۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

اعتراض به اسارت هنرمندان ایرانی در فستیوال بین المللی فیلم بریزبین


با همکاری گروههای هواداران دموکراسی برای ایران (کویینزلند) ,  طرفداران حقوق بشر برای ایران و سازمان عفو بین المللی وضعیت اسفبار هنرمندان زندانی به اطلاع مردم و نیز رسانه های جمعی خواهد رسید.
در این فستیوال جهانی که  از روز جهارشنبه دوم ماه نوامبر آغاز میشود و تا سیزدهم نوامبر ادامه می یابد, دو فیلم از ایران بر روی اکران خواهد رفت, فیلم "این فیلم نیست" ساخته آقای جعفر پناهی و "خداحافطی" به کارگردانی آقای محمد رسول اف,  دو هنرمندی که طعم تلخ اسارت و  شکنجه را در زندان های قرون وسطایی  رژیم جمهوری اسلامی  چشیده اند.
در بروشوری که سازمان برگزارکننده این  فستیوال تهیه کرده است نیز  گزارشی از بدرفتاری مقامات جمهوری اسلامی با این دو هنرمند بچشم میخورد.
در طول جشنواره گروهی از طرفداران حقوق بشر و دموکراسی با توزیع اطلاعیه ها و تصاویر روشنگرانه ای برای زیر فشار گذاشتن مقامات رژیم ایران تلاش خواهند کرد . تجربه نشان داده است که مقامات غیر منتخب رژیم  جمهوری اسلامی تنها به فشار های خارجی بها داده و در بدترین شرایط مجبور به تسلیم می شوند, از پذیرش ننگین  قطعنامه و سر کشیدن جام زهر گرفته  تا رهایی موقت آقای پناهی پس از اعتراض های پرسر و صدا  در فستیوال کان سال 2010 میلادی.
با مقامات دولتی نیز تماسهایی گرفته شده است که آنها نیز از کانالهای دیپلماتیک برای زهایی هنرمندان ایرانی اقدام کنند.