منتظری در تاریخ معاصر کشورمان جایگاه ویژه ای دارد, او نیز به همگان نشان داد که انسان می تواند در سخت ترین شرایط, به آرمان هایش پایبند بماند.
آنچه منتظری را به این جایگاه رساند, حجم و یا صحت اطلاعات مذهبی, سیاسی و فلسفی ایشان نبود, بلکه وجدان آگاهش و شجاعت بی نظیرش بود که خبر از آتش درونش میداد.
و ای دریغا ازخیل این نواندیشان مذهبی, از این سخنوران پنهان کار, از این فلاسفه کم شهامت, از این سیاست مداران دست بر عصا.
مردم منتظری را دوست دارند زیرا,
در اوج اقتدار آقای خمینی با اعمال غیر انسانی مقام رهبری, از جمله اعدام های ننگین سال شصت و هفت, مخالفت کرد
آقای خمینی را معصوم ندانست, اشتباهاتش را نه تنها توجیه نکرد بلکه صراحتا مذموم خواند
تسلیم وسوسه های شیطانی نشد و ایمانش را با مقام رهبری معامله نکرد
شجاعانه مواضع سیاسی گذشته خود را نفد کرد و از برخی انتقاد, از جمله ماجرای گروگان گیری در سفارت آمریکا
از مردم, بخاطر بیداد های حکومت اسلامی و نقش خود در ایجاد آن, عذر خواهی نمود
و اکنون مایم و این مدعیان در برج عاج نشسته و لب فرو بسته
آقای سروش که برای عطر اگین کردن دانشگاهها به رایحه خوش اسلام غزل می خواند و خشت های اولیه را کج میگذاشت, بجای نقد صادقانه خطاهایش در ایجاد این دیوار معوج, لفاظی میکند و برای عقل و شعور دیگران ارزشی قایل نیست.
آقای مهاجرانی که از روزهای اول تشکیل حکومت اسلامی تا همین اواخر خودی محسوب میشد و در حساس ترین پست های حکومت اسلامی قرار داشت, بسیاری از حقایق را کماکان مخفی میکند. ایشان خود را جویای حقیقت میداند تا مرحله ای که حتی به آقای خامنه ای نامه سرگشاده می نویسد و "محل حقیقت" را از ایشان می پرسد, ضمن آنکه مطمئن است که مقام رهبری کوچک ترین اطلاعی در این مورد ندارد.
اگر دانستن حقیقت مهم است چرا آنچه را میدانید از مردم دریغ میکنید؟
چشمان تان را باز کنید, بار دیگر زندگی منتظری را مرور کنید, صحنه های عزا داری مردم را هم ببینید, از سنتی های مذهبی گرفته تا اقشار گسترده مردم در شهرهای کوچک و بزرگ, و نیز واکنش های دانشجویان و روشنفکران دیندار و لاییک را در سراسر دنیا
مهران رفیعی
دوشنبه سی آذر ماه هشتاد و هشت
بریزبین استرالیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر