بوی گل
بر رکاب سرکش رویای خویش
آمدم مهمان تو در مهر پیش
در فضای خانه ت شادی و شور
پر ز نزدیکان و هم خویشان دور
سفره ت گسترده و رنگین و باز
مرد و زن همره شده با بزم و ساز
از میان پلکان, رقصان برفتی سوی بام
بی شتاب و پر توان, باچرخشی گام گام
سوی من کردی نظر در چرخه ائ
مکث کوتاهی، نگاهی، لحظه ائ
من بخواندم قصه ائ از آن نظر
در خیالم دیدن و گشت و گذر
بر گرفتم فال نیک از رقص و خواب
ای فغان از ضربه سوگ و سراب
بگذرد این سردی و آید بهار
ای که رنجوری ز غم, طاقت بیار
چون شدم شیدا ز هر سودای دل
بوی گل میایدم از خاک و گل
باد نوروزی برد غمهای ما
کلبهٔ احزان شود در روز نو بستان ما
بر رکاب سرکش رویای خویش
آمدم مهمان تو در مهر پیش
در فضای خانه ت شادی و شور
پر ز نزدیکان و هم خویشان دور
سفره ت گسترده و رنگین و باز
مرد و زن همره شده با بزم و ساز
از میان پلکان, رقصان برفتی سوی بام
بی شتاب و پر توان, باچرخشی گام گام
سوی من کردی نظر در چرخه ائ
مکث کوتاهی، نگاهی، لحظه ائ
من بخواندم قصه ائ از آن نظر
در خیالم دیدن و گشت و گذر
بر گرفتم فال نیک از رقص و خواب
ای فغان از ضربه سوگ و سراب
بگذرد این سردی و آید بهار
ای که رنجوری ز غم, طاقت بیار
چون شدم شیدا ز هر سودای دل
بوی گل میایدم از خاک و گل
باد نوروزی برد غمهای ما
کلبهٔ احزان شود در روز نو بستان ما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر