۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه

ای بخارا - بمناسبت سفر آقای علی دهباشی سردبیر بخارا به استرالیا


بمناسبت سفر آقای علی دهباشی سردبیر بخارا به استرالیا

ای بخارا
با  بخارا جمع مان  رنگین شده
انجمن از گفتمان سنگین شده
شمع دل روشن تر از هر خوشه پروین شده

از غنایش کوی مان  سرزنده شد
جمع مان منزلگه  صاحبدل و فرزانه شد
فارغ  از جنگ  خود و بیگانه شد

دفترش گنجی به  از در و گهر
از بزرگان هنر دارد بسی نقش و اثر
خارج از آن عینک تنگ نظر

چون کنم اندیشه ای بر حال خویش
 مرهمی محرم شده  با قلب ریش
بر نبینم تلخی و اندوه  پیش

مرکب ناشر بود مهر و خرد
بر هوای نفس خود بر بسته سد
او  ندارد لحظه ای پندار بد

 بگوید به بانگ و ندای بلند
بنی آدم اعضای یک پیکرند
به  انسان نیاید  ز انسان گزند

 چون کند یادی از آن دانای یوش
حرف نو آید از آن دفتر بگوش
از فروغ و سایه و هم  خرقه پوش
شور عارف می برد عاقل  ز هوش

گه شود همساز آن نالان نی
شام دیگر با طبیب ملک ری
در پی ش با خواجه و مینا و می
 
چون گزیند صحبت فرزانگان
هر شبش گشته شب  پایندگان
از کهن سالان  و هم  بالندگان

ای بخارا عمر تو پاینده باد
خانه ات ایمن زهر طوفان و باد
ای بخارا شاد و باش و دیر زی
چون صبایی, کز سر خاور وزی
 
 ای وطن, اینها همه از لطف توست
بذر ظلمت,  در دل ایران نرست
شوق ما, یکدم  نشد لرزان و سست

هیچ نظری موجود نیست: