ای سارقِ خرداد، پرکینه و شیاد،
ای مظهر بیداد،
یک دم نکنی قلبِ مرا شاد،
لحنِ سخنت نیست بجز داد.
فردا که بَرد خاکِ
ترا باد،
چون دیو و ددان از تو شود یاد.
هر دم که کُنی سینهِ خود چاک،
خونِ پاکان برود در دلِ این خاک.
مادری ناله کند، بی کس و غمناک:
"کاوه ای کو که زند بر سرِ ضحاک؟
وای از این والی سفاک."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر