تقدیم به گوهر عشقی
"دیگه این جور نمی مونه"
نه آسمونی، نه ریسمونی
بیا بگذر ز سیسمونی
ز من بشنو تو این قصه
که از یادت بِره غُصه
تو شهرِ ما لبا خندون
نمی ناله کسی از نون
پدر کار و سرا داره
هم از یارو رضا داره
تو هر کوچه چراغونی
کباب و مرغ و بریونی
چه در خونه، چه مهمونی
بساطِ شور و شیطونی
سرِ تپه یه زندونه
که مالِ عهدِ شاهونه
ولی حالا گلستونه
کسی اون تو نمی مونه
به وقتایِ فراخونی
به سُرنا و غزل خونی
اونا میگن ز همگونی
نه از کُشتن، نه ویرونی
ز هر جایی ازین دنیا
همه می خوان بیان اینجا
ببین اسباب خوش کامی
پرستو روی هر بامی
ولی میگه یه فرزونه
چو گوهرها فراونه
دیگه این جور نمی مونه
اینم می شه یه افسونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر