۱۴۰۳ دی ۲۸, جمعه

طنزپرداز چرا؟ تاملی در مرگ ابراهیم نبوی

 



چه سان خشتِ بودن چنین گشت سُست؟

که این بذله گو هم ز جان دست شست

چرا نیست خنده به لب های مان؟

کجا رفت شادی ز شب های مان؟

چه شد آن همه وعده هایِ    قشنگ؟

چرا صلح جان داد به میدانِ جنگ؟

اگر   نورِ  دانش  سیاهی    زدود

چرا هست انسان ز زردی خمود؟

عملکردِ ادیان در عالم چه بود؟

چرا تیغِ  ایمان   تباهی  فزود؟

مگر   آدمی  صاحبِ عقل   نیست؟

پس این ناترازی نشانی  ز چیست؟

چگونه توان دید و خوش بین بماند؟

جهان را  ز  دستِ  پلیدان   رهاند

مبادا   ببندد    خردمند    چشم

که فرمان بیفتد به دستانِ خشم


هیچ نظری موجود نیست: