چگونه من دهم پاسخ به نامه؟
که اشکم تر کند رخسار و جامه
تلف کردم مجالِ گفتگو را
شکستم گردنِ هر چاره جو را
کنون درمانده و هم ناترازم
نمی بینی مگر دستِ درازم؟
ز هر سو می پرد تیری به سویم
نمانده ذره ای از آبرویم
اسیرِ نخوت و در بندِ جهلم
بنفشه بی سبب بر ته بمالم
خطا کردم که کُشتم یارِ دیرین
ندیدم بعد از آن رویایِ شیرین
نمادِ ناله شُد آن شیخِ خندان
که بر فرقش زدم بدتر ز سندان
از آن هاله به سر خیری ندیدم
ز جورش زجرِ کشداری کشیدم
حسن چون با من و بیتم در افتاد
جواب حیله را با حیله ای داد
رییسی را نشاندم بر صدارت
ولی ناگه بزد سازِ جسارت
بدادم پاسخش در جنگلیِ دور
که لافد تا ابد بر
منبرِ گور
غلامِ آخری گویا پزشک
است
ولی تجویزِ او آبِ زرشک است
خدایا من دگر طاقت ندارم
که مرهم بر دلِ زارم گذارم
بکن رحمی بر این آلودهِ گرد
رها کن پیکرم از ناله و درد
بماند نامِ من
باقی به عالم
حسد ورزد همی هیتلر به حالم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر