۱۴۰۴ اردیبهشت ۵, جمعه

مرگِ سیاسیِ رهبر

 


چه خرسندم من از مرگِ سیاسی

که  حاکم  برکِشد ایران  هراسی

چنین باید سخن گفتن در این عهد

که خیزش بشکند دیوارِ  این  بند

جفا چون می کند این شیخِ خونریز

هر آگاهی    شود   با  او  گلاویز

گریزد  زاهدِ  کاذب   ز عالِم

کِشد بر گردِ خود دزدانِ ظالم

توان دارد کلامِ  اهلِ  دانش

ز بنیان برکَند بنیادِ  کُرنش

مبادا صبرِ ما گردد چو  عادت

که عادت خم کُند شاخِ رشادت

چو زاهد می زند آتش  به  بستان

ز مرگش می شود کشور گلستان 

شکوفه بشکفد  در دشتِ   امید

جوانه قد کشد از مهرِ خورشید

 


۱۴۰۴ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

عطاخان لندنی

 

 

 

نگفتم عطاخان  خطاکار نیست؟

چوعظمایِ اعظم بزهکارنیست

چو در فکرِ اموالِ  دنیا  نبود

دکل هایِ نفتی زغفلت ربود

به دورانِ عزلت  شده نُخبه ای

در اقلیمِ شاهی خورد تخمه ای

بگردد به دنبالِ هر فرصتی

فروشد قلم را به هر قیمتی

به روزی بَرَد کیفِ چرمی به شام

که آن یارِ سوری  نیفتد   ز   بام

 چو نوری بیابد ز زندان فراغ

بنوشد ز شادی دو فنجانِ  داغ

نویسد  مکرر  به  نفعِ      نظام

نه از بهرِ روزی  ز رویِ مرام

اخیرا نوشته سطوری   دقیق

که دارد نشانی ز قلبی رقیق

به نیکی    کراماتِ  رهبر ستود

که در هر دو عالم نظیرش نبود

اگر صلح خواهد ولی این زمان

نباید  بگردد  کسی     بد گمان

چو او هست مالک به کل جهان

ببخشد وکالت به ماله     کشان

چه گویم ز احوالِ لندن نشین؟

که کرده قناعت به نانِ جوین

بصیراست و درویش و پرهیزکار

بجز  بهرِ گردش   نگیرد  قطار

شنیدم که در کوپه ای از قطار

نکاتِ   ظریفی  نموده   شکار

ز مادر طلب کرده دختی جوان

یکی کفش الوان و گویا  گران

چو مادر بگفته ز احوالِ جیب

ز دختش شنیده کلامی عجیب

به گوشش چو آمد عباراتِ زشت

عطاخان چو قرقی مقاله  نوشت

خدایا عطا را ز هستی مگیر

که در بندِ عقدی نباشد اسیر

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱, دوشنبه

نامه سیدعلی به ترامپ

 


سلامت می کنم ای صاحبِ زور

بکن رحمی بر این پیرِ لبِ گور

بگردم  دورِ تو  ای   مردِ   طناز

که باشی مثلِ من قدری ورق باز

فدای  کاکلِ   بورت     شوم    من

که دزدد دین و دل از یار و دشمن

بگو محضِ خدا هر آنچه خواهی

که در کُلِ فلک اینک تو  شاهی

اگر از عرعرم   هستی  تو دلگیر

سکوتی می کنم چون قابِ تصویر                       

نباشی لحظه ای غمگین و تنها

هتل هایت شود مملو ز بُت ها

مُجی آید به کاخت دست   بسته

به همراه گز و سوهان و پسته

ببوسد  پایِ   تو با  رسم  و  آیین

تو هم ما را مَکِش از تخت پایین

فرستم من هزاران   کیسه  زر

به پشتِ اُشتران یا قاطر و خر

 ز نفت و گاز ما تحریم  بردار

که کابوسم شده نوری سرِ دار


۱۴۰۴ فروردین ۳۰, شنبه

نه به حمله نظامی، نه به معامله با رژیم اسلامی

 


بریزبن استرالیا. در حالیکه دومین دور مذاکرات بین نمایندگان دولت آمریکا و رژیم خامنه ای در ایتالیا برگزار می شود جمعی از ایرانیان ساکن کویینزلند حرکت اعتراضی دیگری برپا کردند تا مخالفت خود را با نظام سرکوبگر حاکم بر ایران آشکار کنند. هدف از انجام این برنامه، که در بعداز ظهر روز شنبه نوزدهم آوریل در میدان کینگ جورج شهر بریزبن انجام شد و مورد توجه عده ای از رهگذران قرار گرفت ، پشتیبانی از خیزش نیرومند و گسترده مردم ایران بود. در طول برنامه صدای چندین سرود ملی و انقلابی در محوطه بزرگ مقابل شهرداری بریزبن طنین انداز شد از جمله ای ایران، برای آزادی، و تفنگت را زمین بگذار.

کسانی که دل شان برای ایران می تپد نگرانند که سید علی خامنه ای برای بقای نظام ناکارآمد و فاسدش امیتازات بیشتری به بیگانگان بدهد و یا با جاه طلبی ها و خیالبافی های خود جنگ خانمان سوزی را بر مردم ستمدیده کشور تحمیل کند. دیکتاتور فرتوت بخوبی می داند که اعتراضات بعدی در راه است و سرانجام او بهتر از پایان صدام حسین، معمر قذافی و بشار اسد نخواهد بود.

 

۱۴۰۴ فروردین ۲۹, جمعه

حدیث نفس عظما

 


اگر پرسی ز وضعم یا ز آیینم

بگویم واعظی از نسلِ ضالینم

هوادار سپاهی های خونریزم

نه در فکرِ فشار قشرِ مسکینم

به بیعاری هدر گردد شب و روزم

گهی نشِه  گهی در خواب سنگینم

بگیرم بس سروری من ز مداحان

ثناگو   می برد تا   ماه و پروینم

نگردد چشمِ من  روشن   ز آذرها

که بندد مردمک را پلکِ چرکینم

چو شادی بشکند پشت نظامم را

غمی بارد ز هر فرمانِ پُرکینم

گر آزارم  دهد   آوازِ  طنازان

ببافم مانعی شرعی من از دینم

 سرِ پیری نصیبِ من شده برزخ

برین خواری نه خوش بینم نه بد بینم

اگر بختم رسد امشب به فریادم

دگر فردا   نخیزم من  ز بالینم


۱۴۰۴ فروردین ۲۷, چهارشنبه

بریزبن استرالیا - تجمع اعتراضی علیه رژیم اسلامی


از تمام آزادی‌خواهان و هواداران دموکراسی برای ایران دعوت می‌شود که با حضور پرشور خود در حرکت اعتراضی روز شنبه، فریاد دادخواهی ملت ایران را بلندتر از همیشه به گوش جهانیان برسانند. تاریخ ثابت کرده است که تنها نیرویی که توانسته ماشین ظلم و سرکوب رژیم خودکامه و جنایتکار را به لرزه درآورد، خیزش سراسری و یکپارچه مردم دلیر ایران بوده است.

هیچ نیروی خارجی نخواهد توانست آن‌گونه که اراده‌ی ملت می‌تواند، کشور را از چنگال استبداد نجات دهد. دخالت بیگانگان و جنگ‌های تحمیلی، تنها چهره جنایتکاران را عوض می‌کند، اما این مردم‌ هستند که با اتحاد، آگاهی و ایستادگی می‌توانند آینده‌ای آزاد و دموکراتیک برای ایران بسازند.

اکنون زمان آن است که یک‌صدا بگوییم: ایران را پس می‌گیریم، به دست خودمان، برای همه‌مان.

زمان: 3 تا 5 بعدازظهر شنبه 19 آوریل 2025

محل: بریزبن میدان کینگ جورج

King George Square

مهران رفیعی

دموکراسی برای ایران

  

۱۴۰۴ فروردین ۲۱, پنجشنبه

جامِ زهر سیدعلی

 


علی دیدی که تزویرت عیان شد؟

ز خوفِ  قُلدری   قلبت تپان  شد

نکردی با جهان  روزی مدارا

بچیدی جفت هم صغرا و کبرا

نقابِ بازیت    شد   پاره   پاره

نبینی روز خوش دیگر دوباره

به اطرافت  نگر با   دیدهِ   باز

نباشد حیله ات اکنون دگر راز

سیه رو گشته ای ای پیرِ مکار

ندارد حاصلی انکار و اصرار

بگوید  صد سخن  هر  چوبهِ دار

ز شور و شوقِ تو در شامِ کشتار

نچینی میوه ای از خدعه نو

نروید گندمی از دانهِ    جو

نگیرد  دستِ تو مداحِ   درگاه

که او بوسد حَرَم یا درگهِ شاه

اگر داری  نشانی  از    شرافت

و یا کوچکترین سهم از صداقت

کنون  باید   شوی    تسلیمِ  ملت

کِشی بر دوش خود هر بارِ ذلت

بیا ای خیره سر از تخت پایین

مکن وزنِ گُنه پیوسته  سنگین

مشو هر شب نهان در سنگری دور

که با خیزش شود هر سنگرت گور

۱۴۰۴ فروردین ۱۶, شنبه

سقوطِ آخرین پطر


 

چو گفتی یاوه ها در خطبهِ فطر

به  یاد آمد غرورِ  آخرین  پطر

نگفتی جمله ای از رنجِ   جانان

نه از زخمی که دارد مامِ ایران  

ندانی بازیِ چرخِ  زمان  را

بکوبد بر زمین ناپختگان را

بسی  بالا و پایین   دارد این   دَهر

گهی شهدِ عسل روزی همان  زهر

گمان کردی حکومت ارثِ آقا است

جهاندار زمینِ   نیرویِ ناجا  است

نشد مانا شهی با تیپ و لشکر

قیامی     برکَند  بیخِ  ستمگر

مکن بازی دگر با آتش و خون

که گیرد دامنت ای پیرِ مجنون

چو ما را کرده ای محتاج  و بد حال

ببینی    حاصلش   تا    آخرِ    سال

نمانده  معبری در پیشِ        رویت

نه غمخواری که گرید روی گورت

۱۴۰۴ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

مذاکرات نامستقیم - در تایید نامه استاد مهرآیین

 


چرا چت کردنت   نامستقیم است؟

مگر قصدت رواجِ پانتومیم است؟

زبانت بهر خطبه نیست کوتاه

نشیند گِرد تو   شیاد  و روباه

دو ساعت چون نشینی پایِ منقل

چه بحثی می کنی با جمعِ انگل؟

چو مَحرَم بوده ای با شخصِ پوتین

دگر شِکوه مکن از پیرِ بی    دین

مگو چون آن اسد حرفی اضافی

ندیدی  حاصل هر   قصه  بافی؟

نخواندی     نامهِ     استادِ    دانا؟

چرا پس می کنی امروز و فردا؟

بیا  پایین  دگر  از  کُرسیِ     خویش

که راهت بسته شد از پشت و از پیش

به ماتحتت  نزن هر دم  بنفشه

که بختت با دوا درمان نمیشه

مزن ساز و دهل با جیبِ خالی

مرو سویِ اتُم  با خوش خیالی

نبینی روزِ خوش زین پس درین خاک

که دارد صد هزاران غنچهِ پاک

دگر فتنه نکن در کنجِ خلوت

بهارت شُد خزان ای شیخِ شهوت

نیاید امنیت از شهرِ موشک

برو اندیشه کن از بهرِ پوشک

همان بهتر که گردی زود تسلیم

 که  گوید نکته ها اوراقِ تقویم