۱۴۰۱ آبان ۸, یکشنبه

چله های آتشین - به مناسبت چهلم های خیزش 1401

 


تا بلوچ  و کُرد و لُر در ماتم اند

چله ها چون کوره های آتش اند

 

قصدِ حاکم شُد عیان در زاهدان

گشت مسجد   قتلگاهِ     عابدان

 

بانگ ِ مهسا خلوت ِ شبها شکست

قایقِ آن خیره سر در گِل  نشست

 

کویِ دانش  چون ز نو بیدار شد

مشعلی روشن تر از هر نار شد

 

مرگِ حاکم بر زبان هر جوان

کو ندارد لُکنتی او  در   بیان

 

تا نریزد  سقفِ  آن  بیتِ  جفا

کس نبیند دولتِ صلح  و صفا

 

چرخِ خیزش  دائما  گیرد  شتاب

چون نگوید بیتِ او هرگز جواب

 

ضربه ها چون می زند بر دست و پا

ملت   از نامردمی     آمد           بپا

 

تا نگردد سرنگون آن خود پرست

لحظه ای ساکت نمی باید   نشست

 

 

 

 

 

 

۱۴۰۱ مهر ۳۰, شنبه

پل های بریزبین همرنگ پرچم ایران شدند






پل های بریزبین به نشان همبستگی با خیزش مردم ایران همرنگ پرچم ایران شدند 

۱۴۰۱ مهر ۲۹, جمعه

رکاب زدن با تصویر مهسا در امتداد رودخانه بریزبین

 









جمعی از دوچرخه سواران ساکن بریزبین در روز یکشنبه شانزدهم اکتبر حرکت اعتراضی دیگری را با موفقیت انجام دادند. آنها ساعت هفت صبح در پارک اورلی واقع در محله وست اند جمع شدند و پس از صرف صبحانه، مسیر چند کیلومتری ساحل رودخانه را طی کردند و پس از عبور از محلات مرکزی شهر تا پارک نیوفارم را رکاب زدند و پس از توقف هایی برای نوشیدن چای و قهوه  دوباره به نقطه شروع باز گشتند.

شهرداری بریزبین هم با نورپردازی زیبایی پل های مرکزی شهر را به رنگ پرچم ایران در آورد و پشتیبانی خود را از خیزش مردم ایران نشان داد.

۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

شبی که نیکا سلطان قلب ها بود

  




جمعیت بزرگی که شامگاه شنبه پانزدهم اکتبر، میدان بزرگ بریزبین را پر کرده بودند نیکا را سلطان قلب هایشان خواندند. هرگز تصور نمی کردم ترانه ای که همیشه مرا به یاد دوران شیرین دبیرستان و کاخ جوانان می انداخت، بتواند بگونه ای دیگر مرا منقلب کند. مثل سایر کسانی که در کنارم ایستاده بودند و اشک می ریختند، و از قضای روزگار برخی از آنها پنجاه خزان کمتر از من دیده اند.

این هشتمین تجمع اعتراضی ایرانیان بریزبین بود و به برکت آن برگ دیگری از کتاب همبستگی ما نوشته شد. کتابی که حاکم غارتگر همیشه  از نوشته شدنش وحشت داشت و نویسندگانش را نابود می کرد.

با زهم سرود محبوب "ای ایران" خوانده شد، تصنیف جهانگیر "برای" چندین بار بر زبان ها جاری گردید،  بهمراه چندین قطعه تاثیر گذار دیگر.

یکی از شرکت کنندگان اهل کردستان به دو زبان فارسی و انگلیسی از جنایت های خامنه ای و سپاه و بسیج مزدورش گفت و مورد تایید شرکت کنندگان قرار گرفت.

دختر جوانی با توانی باور نکردنی شعار می داد و مردم  به او پاسخ می داند: زن، زندگی، آزادی -  امسال سال خونه، سید علی سرنگونه – حکومت اسلامی نمی خوایم نمی خوایم. و البته معادل های آنها بزبان انگلیسی.

در ظرف ماه گذشته نتیجه های عینی همبستگی ایجاد شده بخوبی دیده می شود. دستگاه های صوتی بهتر و بیشتری فراهم شده، پلاکاردهای مرغوب تر و متنوع تری تولید و نگهداری می شوند، و مهر و صمیمیت عمیق تری دلها و چشم ها را روشن کرده است. 

۱۴۰۱ مهر ۱۸, دوشنبه

در میان پادگان ها

 


از در حیاط  که آمدم بیرون، پری خانم گفت:

- بهتر بود شام را پیش ما می ماندی، بعدش هم با پرستو و آرزو شطرنج بازی می کردی

- میدونین که تعارف نمی کنم، گفتم که باید دوستم را ببینم

جناب سرهنگ با صدایی خسته گفت:

- چرا شطرنج با بچه ها؟ نوبتی هم باشه امشب نوبت منه. جوون، پیش ما بمون تا یک دست تخته دبش بزنیم. گز و سوهان هم داریم.

- قبل از رسیدن شما  به پری خانم گفتم که باید گیتی را ببینم، آخه نصف شب مسافره

- باشه، برو پسرم ولی به اون چیزایی که بهت گفتم خوب فکر کن

با سرعت از روزولت آمدم پایین و از کوچه و پسکوچه ها خودم را به ویلا رسوندم. این منطقه را خوب می شناختم. از دوران دبیرستان.

وارد اغذیه فروشی دیانا که شدم به اطراف نگاه کردم و خوشبختانه یک میز خالی پیدا کردم. البته هنوز اول شب بود و مشتری های دائمی هنوز نیومده بودن. یک کسی پیپ می کشید و بوی توتون هاف اند هاف با بقیه بوها قاطی می شد. کلمات فارسی با جملات اروپایی مخلوط می شدن و به سختی می شد مکالمه ای را دنبال کرد. نزدیک بار هم خواننده ای گیتار می زد و ترانه ای می خواند، چند بار او را دیده بودم، یک پسر جوان اسپانیایی.

به ساعتم نگاه کردم ده دقیقه ازهشت گذشته بود ولی هنوز از گیتی خبری نبود.

به یاد گفته های سرهنگ افتادم. گفته بود که تهران به ظاهر یک شهر بزرگ است ولی در حقیقت محلاتی است که در بین پادگان ها محاصره شده. خدمت سربازی را در فرح آباد و لویزان گذرانیده بودم. از پادگان عباس آباد و جمشید آباد و باغشاه و دانشکده افسری هم خبر داشتم. سرهنگ اسم تعداد ییشتری را ردیف کرد، اقدسیه، جی، ...

- کجایی پسر؟ توی زمین یا آسمون؟

- تو کجا بودی دختر؟ یه ربع تاخیر داری

- مشغول خداحافظی با فک و فامیل بودم، میدونی که؟

- آره، فعلا بشین اینجا تا آبجو و مقداری مخلفات جور کنم

وقتی که با سینی برگشتم گیتی کمک کرد تا چیزا را روی اون میز کوچک دایره ای شکل جا بدیم.

- فکر می کنم تا هفت - هشت ساعت دیگه توی مهرآباد هستی و بیست - سی ساعت بعدش سر خونه و زندگیت. توی شهر فرشته ها و کنار بابک

- به شرط اونکه مشکلی پیش نیاد،  این روزا هیچکس از چند ساعت بعدش هم مطمئن نیس

- می دونستیم که  دست آخر کار به همین جور جا ها می کشه ولی زمانش معلوم نبود

- دایی جون میگه که دولت شریف امامی هم بزودی سقوط می کنه و قدرت بدست نظامی ها میفته

- بعید نیس، حتی آموزگارهم نتونست کاری بکنه، شریف امامی که تکلیفش معلومه

- خب حالا از این حرفا بگذریم، تو کی میایی پیش مون؟ بیشتر بچه ها اطراف ما هستن، بجز اون دو تا خرخونی که رفتن بوستون

- نمیدونم گیتی جون، از اون سفر که خاطره خوشی ندارم، یادت هست که؟ توی همون پارکی که تلسکوپ معروفی داره

 - خوب آدم مریض همه جا پیدا میشه، اسلحه هم آزاده

- راستی حمید چطوره؟

- بد نیس، راستش خیلی شانس آورد که گلوله از کار قلبش رد شد. بهر حال زندگیش را می کنه و داره دکترا می گیره

هر دو ساکت شدیم و سرگرم آبجو و چیپس و سالامی

- خوب پسر، نگفتی تو چه فکری بودی؟ دو دقیقه کنارت ایستاده بودم ولی متوجه نشدی؟ خبریه؟

- نه بابا، مگه خودت اوضاع را نمی بینی؟ حتما توی همین سه هفته خیلی چیزا را دیدی یا شنیدی

- پس به چی فکر می کردی؟

- به حرفای جناب سرهنگ

با صدایی در گوشی حرفای سرهنگ را باز گو کردم، البته خلاصه ش را. او گفته بود غیر از تاسیسات اسم و رسم دار ارتش و شهربان و ساواک، کلی جاهای دیگه هم هست که کسی از اونا خبر نداره.

گیتی نگاهی به ساعتش کرد و گفت:

- پنج دقیقه دیگه باید راه بیفتم، مامان سر شاهرضا سوارم می کنه

- این سه هفته که مثل برق گذشت، حتی به شیرپلا هم نرفتیم

-  یاد آن روزا که توی یک هفته از آستارا تا گرگان را می دیدیم. سفر ماسوله را یادت هست؟

- آره، ولی جناب سرهنگ میگه روزای بد هنوز شروع نشدن

- تو از شنیدن حرفاش قانع شدی؟

- هنوز نمی دونم، یه جورایی گیجم. می گفت شاه دشمن خارجی نداره، غیر از روابط گرم با آمریکا و انگلیس از شوروی ذوب آهن خریده، از فرانسه تلویزیون رنگی و مترو، از آلمان ذوب آهن گازی، از چین همه چی وارد می کنه

- منظورش این بود که شاه سرنگون نمیشه؟

- می گفت با این ارتش قوی و گارد جاویدان و ساواک وبقیه چیزا شکست دادن شاه محاله

 

آن پنج دقیقه هم طی شد و تا سر شاهرضا با هم رفتیم تا در کنار مادرش بنشیند و به فرشته برود.

 

"ارزش حضور هر فرد در حرکات اعتراضی" قابل توجه خارج نشینان


 

فرض کنید در میدانی هزار نفر جمع شده باشند تا برعلیه سید علی خامنه ای افشاگری کنند و شعار بدهند، و شما هم یکی از آن هزار نفر باشید. و فرض کنید که کف آن میدان با هزار موزاییک سنگی فرش شده باشد.

ممکن است در ذهن شما این گمان بوجود آید که حضور یا غیبت شما تاثیری در حرکت اعتراضی جمعی نخواهد داشت. زیرا تفاوت بین 1000 نفر و 999 نفر به چشم نمی آید. در اینجا می خواهم نشان دهم که چنین نیست و تفاوت فاحشی بین انسان هایی که میدانی را پر می کنند و موزاییک هایی که سطح آنرا می پوشاند وجود دارد.

برای فرش کردن میدان کافی است  1000 قطعه موزاییک سفارش بدهید تا شرکت فروشنده، آن 1000 جسم سنگی یا سیمانی را به میدان حمل کند. اگر در پروسه حمل و نقل و کار گذاشتن یکی از آن ها شکسته شود، به جای آن موزاییک معیوب می توان از یک موزاییک دیگر استفاده کرد. پس ارزش و کارآیی همه موزاییک ها مساوی است و مقدار آن عدد 1 برای نوع سالم و عدد 0 برای موزاییک شکسته می باشد.

حال به آن هزار انسان معترض در میدان فکر کنید. اولا- نمی توان با یک سفارش 1000 نفر را به میدان کشاند. پروسه چنین است، برگزار کنندگان فراخوان می دهند و از هر طریق ممکن مردم را به مشارکت دعوت می کنند اما حضور هر نفر بستگی به تصمیم خودش دارد، پس حضور هزار نفر نتیجه هزار تصمیم فردی است.

دوما-  در هر حرکت اعتراضی متوجه می شویم که نقش افراد شرکت کننده یکسان نیست. مثلا نقش آن کسی که با فریادهای مکرر خود مردم را به شور می آورد با آن کس که در گوشه ای تاریک می ایستد و صورت خود را می پوشاند، یکسان نیست. به همین ترتیب نقش هر کدام از برگزار کنندگان اصلی برنامه که ممکن از تعداد انگشتان دست ها هم کمتر باشند. اگر ده نفر از محافظ کاران به میدان نیایند تغییر قابل ملاحظه ای ایجاد نمی شود در حالیکه اگر آن ده نفر اصلی فعالیت نکنند آن حرکت اعتراضی  انجام نمی شود. پس ارزش عملکرد افراد یک یا صفر نیست.

سوما- نوع دیگری هم وجود دارد. کسانی که ارزش شان کمتر از صفر است. آن هایی که به روش های گوناگون خللی در شکل گرفتن اعتراض ایجاد می کنند. مثلا با گفتن این نظریه که اعتراض مردم ایران بیفایده است زیرا بقا یا سقوط رژیم علی خامنه ای در دست قدرت های بزرگ است. مثلا می گویند همان هایی که خمینی را آوردند هر وقت بخواهند خامنه ای را هم خواهند برد، همانگونه که رضاشاه  را به تبعید بردند.

یا اینکه در مورد زمان و محل تظاهرات اطلاعات غلط بین مردم پخش می کنند. و یا در مورد برگزار کنندگان حرکت اعتراضی دست به شایعه سازی می زنند و زمینه بدگمانی و تردید را تقویت می کنند.

حال ببینیم از چه راههایی هر فرد می تواند ارزش خود را بالاتر ببرد؟

بدون شک همه افراد نمی توانند سخنران های مناسبی باشند، هر کسی اطلاعات فنی لازم برای تنظیم دستگاه های صوتی تصویری را  ندارد. بیشتر افراد خطاط و نقاش هم نیستند و نمی توانند در درست کردن پلاکاردها و بنر ها نقش موثری بازی کنند. گرفتن مجوز های لازم و تماس با مقامات شهری و رسانه ها نیز فقط از عهده عده قلیلی بر می آید.

پس آیا بقیه افراد فقط تماشاچی هستند و ارزش آن ها یک است؟

جواب این پرسش منفی است، زیرا روش های تقویت جنبش اعتراضی بسیار متنوع هستند و انجام بعضی از کارها فقط از عهده کسانی بر میاید که فاقد تمام مهارت های بالا هستند. چگونه؟

هر فرد دوستانی دارد و می تواند در مورد حرکت اعتراضی به آنها خبر بدهد، همه افراد که به اینترنت و شبکه های ماهواره ای دسترسی ندارند. کسانی هستند که مایل به حضور در محل تظاهرات هستند ولی به دلایل مختلف فیزیکی به وسیله رفت و آمد خصوصی یا عمومی دسترسی ندارند. شما می توانید در صورت امکان دو یا سه نفر را با خودتان به محل اعتراضات ببرید و ارزش خودتان را به سه و چهار برسانید.

شما می توانید پیشنهاد دوستی را برای رفتن به پارک و جنگل و ساحل رد کنید و بگویید که قصد دارید در تظاهرات شرکت کنید.

شما می توانید چند بطری آب در کوله پشتی خود بگذارید و عطش چند تشنه را در محل تظاهرات بر طرف کنید. شما می توانید با انداختن چند سکه در صندوق حمایت از اعتراضات توان مالی حرکات اعتراضی را بالا ببرید.

شما می توانید به همکلاسان، همسایگان و یا همکاران خود در مورد نقض حقوق بشر در ایران اطلاعات موثری بدهید.

شما می توانید به دوستی که در فکر ساختن استخری در حیاط خانه خود و یا ویلایی ییلاقی در اطراف شهر است بگویید که در مورد اولویت هایش بیشتر فکر کند.

شما می توانید به دوستی که قصد دارد برای دیدار بستگان خود به ایران برود و نگران مزاحمت نیروهای اطلاعاتی در فرودگاه ورودی است اطمیان خاطر دهید که در صورت افزایش تعداد و عظمت اعتراض ها احتمال آن مزاحمت ها کمتر می شود. در ضمن تذکر دهید که مادر نوید افکاری و پویا بختیاری و مهسا امینی هم مشتاق دیدار فرزندان شان بوده و هستند.

ممکن است دوستی بگوید که در جنبش سبز امیدهایش را لگد مال کرده اند و حوصله شکست دیگری را ندارد. به ایشان می توانید به دریافت چهار نوبت واکسن کرونا اشاره کنید و بگویید که بالاخره محدودیت ها برداشته شدند و اینک انسان ها به رستوران ها و استادیوم ها می روند و نیازی به زدن ماسک هم ندارند. برای شکست دادن دشمن گاهی به حرکات متعدد نیاز داریم.

نتیجه اینکه ارزش یک قطعه موزاییک بین صفر و یک است و ارزش هر فرد می تواند از منهای بی نهایت تا بینهایت باشد. آرش و بابک و کاوه بر میلیون ها انسان اثر مثبت گذاشتند در حالیکه  ضد انسان هایی مثل خمینی، خامنه ای، چنگیز، و هیتلر موجب آزار میلیون ها نفر شدند. پس این ما هستیم که با تصمیم خود ارزش خود را تعیین می کنیم.


۱۴۰۱ مهر ۱۷, یکشنبه

از بریزبین تا تهران، جانم فدای ایران

 





هفتمین حرکت اعتراضی علیه علی خامنه ای ساعت 4:30 بعدازظهر روز شنبه هشتم اکتبر در میدان بریزبین شروع شد و تا 7 شب ادامه یافت. برنامه ریزی این تظاهرات بزرگ توسط امیلی پازوکی انجام شد و گروهای مختلف استرالیایی و ایرانی با او همکاری کردند.

به روال معمول، این برنامه نیز با سرود "ای ایران" و تصنیف "برای" شروع شد و علاوه بر امیلی نمایندگان چندین سازمان مدافع حقوق زنان و حمایت از اقلیت ها صحبت کردند و مورد تشویق شرکت کنندگان قرار گرفتند. با همکاری چشمگیر پلیس کویینزلند راهپیمایی از ساعت 5:15 شروع شد و بیش از هزار نفر از شلوغ ترین خیابان های مرکزی بریزبین عبور کردند و در ساعت 6 به میدان بریزبین باز گشتند. در خیابان های آدلاید و ادوارد عده زیادی از رهگذران و کسانی که مشغول خرید بودند به تشویق تظاهرکنندگان پرداختند و عکس و فیلم گرفتند. در منطقه خیابان آلیس، که محل تعدادی از بهترین رستوران ها و بزرگ ترین هتل های شهر است، واکنش مثبت مردم از داخل غذاخوری ها، بارها و بالکن هتل ها دیدنی بود. ما شاهد همین واکنش از سوی کسانی بودیم در که در دو پارک بوتانیکال گاردن و کویین قدم می زدند.

در ادامه برنامه، وقتی که تظاهر کنندگان به میدان بریزبن باز گشتند، خشم فروخته معترضین به صورت داغ ترین شعارها در آمد که همگی برعلیه علی خامنه ای، سپاه و بسیج او، و حکومت اسلامی بودند.

 

مهران رفیعی

بریزبین استرالیا

    

۱۴۰۱ مهر ۱۶, شنبه

بریزبین استرالیا – شمع ها، اشک ها، و فریادهایی به یاد جان باختگان جنایت زاهدان

 








صدها تن از طرفداران حقوق بشر در شامگاه روز جمعه هفتم اکتبر، در میدان بریزبین (رداکلیف) گرد هم آمدند تا برای این قربانیان اشکی بریزند و خواستار محاکمه جنایتکاران و سرنگونی جمهوری اسلامی شوند. چندین نفر سخن گفتند و ضمن اعلام همبستگی با خیزش مردم ایران، تنفر خود را از علی خامنه ای آشکار کردند. حاضران با فریاد های "مرگ بر خامنه ای" و "زن، زندگی، آزادی" و سایر شعار ها، بارها سکوت میدان را شکستند. این ششمین تظاهرات خیابانی علیه خامنه ای در دو هفته گذشته در میدان های مرکزی شهرما بود. این اعتراضات در کنار فعالیت های مشابه در سایر شهرهای استرالیا، تاثیر گسترده و عمیقی بر جامعه چند فرهنگی این کشور گذاشته اند. در طول این برنامه پیام های پشتیبانی احزاب مختلف و سیاستمداران محلی و فدرال استرالیا نیز خوانده شدند. به روال سایر برنامه ها، سرود "ای ایران" در آغاز و پایان برنامه پخش و همخوانی شد. از نکات چشمگیر حرکات اعتراضی اخیر، مشاهده همدلی بین شرکت کنندگان است که نشان دهنده وحدت ملی وعشق به مام وطن می باشد.

۱۴۰۱ مهر ۱۴, پنجشنبه

استرالیا، بریزبین - برنامه حرکت اعتراضی شنبه 16 مهرماه - هشتم اکتبر 2022

تجمع در میدان بریزبین ساعت 4:30

سخنرانی و پخش موسیقی و شعار علیه جمهوری اسلامی

راهپیمایی در خیابان های مرکزی شهر 5:30

 6:30  یازگشت به میدان بریزبین و شعار دادن علیه علی خامنه ای 

7:30  پایان برنامه 



۱۴۰۱ مهر ۱۳, چهارشنبه

یادِ مهسا


 

نامت از لب   نمی فتد  مهسا

همچو اسمی که مانده از آسا

 

آن   نشاطی که  حقِ انسان  بود

کرد غارت همان که شیطان بود

 

قومِ پاکش که فخر ایران است

شاکی از بیتِ نابکاران  است

 

شیخِ خودبین به خنجرش بالد

مامِ میهن  از این  جفا    نالد

 

کُرد نالد     ز   دردِ   دیرینه

و از سپاهی که می دَرَد سینه

 

رفت مطرب ز کوی و منزل ها

غم   تراود    ز  روزنِ  دل ها

 

ما بدیدیم  جز زیان  از   دین

هر شرارت ز رهبری پرکین

 

این نظامی که  می کند  بیداد

محو گردد چون پِری  در باد