ماله کش اصغر
چرا در سنگ کوبی آهنین میخ؟
مگر هرگز نخواندی درسِ تاریخ؟
نمی بینی مگر طغیانِ
ملت؟
چرا با سر روی در خطِ ذلت؟
چو خشمِ مردمان گشته خروشان
فرو ریزد دکانِ دین فروشان
چه نامی ماندت از خود فروشی؟
چرا چون ابلهان چشمان بپوشی؟
دفاع از جانیان هرگز روا نیست
بجز ماله کشی کارت دگر چیست؟
نگشتی با خبر از قتلِ نیکا؟
فراموشت شده پروازِ پویا؟
نلرزیدی تو از کشتارِ آبان؟
چه آمد بر سرِ چشمانِ شیران؟
بگیری گر طریقِ بیهقی را
نمی لیسی دگر هر احمقی را
مبادا علمِ ما گردد چراغی
که دزدی می بَرَد شامی به باغی