۱۴۰۳ دی ۹, یکشنبه

ارتش نیابتی - خامنه ای: او نیروهای نیابتی ندارد !

 


شِکَر خورد عظما به فرمایشی

نیابت   ندارد  از  او   ارتشی

چه  جوید به  دنیا فقیه  علیل؟

 که گوید مزخرف بدون دلیل

به  گفتارِ   کذبش  بخندد   جوان

 نه در پشت درها به شکلِ عیان

کشیده جهانی  به  مردابِ  خون

چو از وهم رفته به سوی جنون

به  غارت   بَرَد   اعتبارِ  وطن

که سازد  قشونی به خاک  یمن

چو راحت ندارد ز افکارِ شوم

فرستد سپاهی  به دریایِ  روم

دخالت   کُند  در  امورِ   عراق

زمین ها ز خون ها شده باتلاق

ز ضربت مزاجش چو آمد به جوش

به  گرگِ  درونش  ز نو داد  گوش

ندارد  یکی   رودهِ        راست  او

لجوج است و سنگین دل و فتنه جو

چو داند ولایت به آخر رسید

نمایان  کند   هر   نمادِ  پلید

 


۱۴۰۳ دی ۵, چهارشنبه

خامنه ای و بویَ کباب

 

 
 


پس    شنیدی  عاقبت   بوی ِ  کباب؟

ای که لرزی از هراس و اضطراب

کم کمک    بوهای  دیگر بشنوی

گر ز سر بیرون کُنی آثارِ خواب

هست دستت  آشنا با بویِ  خون

گوید این را چون گواهی آفتاب

پنجه ات  دارد خبر از بویِ دار

پُر نوشتی حُکم های نا صواب   

ماهِ  آبان  را  نمی آری به  یاد؟

یا نمی جویی گهی بویِ گلاب؟

در مشامت نیست  آیا  چیزکی

از مدارس یا گروهِ  بمب یاب؟

گوشِ جانت از    ثنا ها    پُر کند

آنکه او را می کنی مردم خطاب

راه هر  حسِ  بدن   را  بسته ای

تا سیاحت ها کنی در هر سراب

خیز اینک  پیکرِ لرزان رهان

بر نتابد  هیبتِ  طوفان  حباب

یا به   نزدِ سرورِ  روسی    برو

یا تو هم جامی بزن از زهرِ ناب

 


۱۴۰۳ دی ۳, دوشنبه

مجازات مجرمانی که دل مردم را خالی می کنند

 


به حضرت عباس تا حالا دو هفته آزگار از صدور اوامر والیانه رهبر فرزانه گذشته ولی هنوزهیچ اقدام مهمی انجام نشده است.  نه گردنی برای طناب داری پیدا شده، نه اسیدی صورتی را سوزانده، نه ساچمه ای با چشمی بر خورد کرده، و نه حتی جاسوسی دستگیر و برای اعتراف مقابل دوربین های تلویزیون میلی نشانده شده است. پس جای تعجب نیست که در این مدت، تعداد موارد و شدت خالی کردن دل مردم نه تنها کمتر نشده بلکه به حول و قوه الهی بیشتر هم شده است. آیا برای عاشقان ولایت مصیبتی بزرگتر از این هم ممکن است اتفاق بیفتد؟ شک نیست که این تعلل فقط نشانه دهن کجی به بیت رهبری است و بس. این فاجعه ای است که آثار خطرناک آن تا ته کهکشان راه شیری احساس می شود، و شاید تا چند ایستگاه پایین تر. به احتمال زیاد عوامل دشمن هم در این توطئه دست داشته اند. علتش هم کاملا روشن است، حسادت. حضرات از اینکه ما با جهش های جهادی به قله های پیشرفت و رفاه رسیده ایم حسابی عصبانی هستند.

 در حالی که ما فعلا کنترلی روی اغراض وعملکرد دشمنان بی شمارنظام مقدس مان نداریم، پس بهتر است که به مقاصد و کارآیی عوامل داخلی بپردازیم. پس مساله این است:  چرا این روزها کسی برای فرمایشات مقام عظما تره هم خرد نمی کند؟

البته از اولش هم می دانستم که این بابا کاری نخواهد کرد، منظورم همین رییس قوه قضاییه فعلی است که اصلا اهل حرکت های سرعتی نیست. گویا تنها هنرش در آوردن ادای کفتربازها است. البته به غیر از امضای احکام شکنجه و اعدام، زندان، تبعید، و غیره . ولی خدا وکیلی در ماجرای این تعلل، جناب رییس جمهور هم بی تقصیر نیست.  زمانی که او در مورد اجرای قانون عفاف و حجاب بازی در می آورد، شما از بقیه جیره خواران چه انتظاری دارید؟ لابد این یکی هم از همان بهانه مسخره پزشکیان سوء استفاده می کند و می گوید که این مجرمان ، یعنی خالی کنندگان دل مردم، را نمی توان مجازات کرد.  بهانه تراشی که سخت نیست، لابد او هم ادعا می کند ساز و کار اجرای این حکم  مشخص و شفاف نیست. انگار که حضرت آقا فاقد شعور است و فرمان های ناتراز  و الکی صادر می کند. بنابراین در حالی که سران نظام این جوری به  مقام عظما توهین می کنند، خدا میداند که مردم کوچه و بازار چه ها می کنند.

اما به مصداق آن که گفته اند ماهی را هر وقت از آب بگیرند شرعا متعلق به ولی فقیه است، پس باید آستین ها را بالا بزنیم و برای حفظ نظام الهی مان چاره ای پیدا کنیم که جگر حضرت آقا هم بیشتر از این ها خون نشود، و همینطور جگر آقا زاده مغتنم شان. باید عجله کنیم، یعنی پیش از آن که فشار خون مقام رهبری خط قرمزها را رد کند و یا پیکر نازنینش  سر از استخر شنا دربیاورد، آن هم در این روزهای سرد و کمبود برق و نجات غریق و بقیه چیزها.

توصیه هایی برای مجازات مجرمانی که دل مردم را خالی می کنند:

 قدم اول - تشکیل نهادی برای تبیین جرم، تعیین مجازات و تدوین مقررات اجرایی. واضح است که این کار از اختیارات رهبری است.

قدم دوم -  پیدا کردن اسم مناسبی برای این نهاد جهادی، مثلا مجمع تشخیص و مبارزه با تخلیه قلوب، یا شورایعالی تقویت قلوب.

قدم سوم -  انتصاب اعضای این نهاد از میان شخصیت های برجسته نظام توسط مقام رهبری، نخبگانی مثل حداد عادل، قالیباف، سردار سلامی، دکتر ولایتی، شمعخانی، لاریجانی ها و ... . به شرط آنکه قبول کنند.

قدم چهارم - اختراع دستگاهی برای کشف و سنجش میزان جرم. بهترین گزینه موجود برای سرپرستی تیم تحقیقاتی سردار حسین سلامی است. با توجه به موفقیت ایشان در مهار ویروس کرونا می توان امیدوار بود که سردار دستگاه مستعان دیگری طراحی کند که از فاصله دویست متری میزان تخلیه دل ها را سنجش کند، البته پس از خشاب گذاری.

قدم پنجم -  تعیین مجازات ها، پیشنهاد می کنم با توجه به فرمایشات جدید رییس جمهور فقط جریمه های نقدی در نظر گرفته شود تا بتوان از درآمد حاصله حقوق معوقه کارمندان را پرداخت کرد، حداقل برای یک دو ماه  و تا پیاده شدن سیاست های ترامپ و ازیاد فشارها. بهتر است که مبلغ جریمه ها را بر حسب دلار، یورو، یا درهم و دینار تعیین کنند تا مجبور نباشند هر هفته مقدار آن را زیاد کنند و موجب افزایش نارضایتی ها شوند. 

قدم ششم -  تربیت کادر فنی، مثلا می توان از مهارت های کاربردی استاد سعید طوسی برای آموزش ماموران جوان و نوجوان استفاده کرد.

قدم هفتم - تشکیل "گشت ضد تخلیه"، لازم است که این یگان های موتوریزه بطور بیست و چهار ساعته در معابر عمومی حضوری پررنگ داشته باشند.

به امید آنکه این پیشنهادات  خیرخواهانه به سرنوشت قانون اساسی دچار نشود و نظام از دست بحران اخیر نجات یابد و در نتیجه رهبری مجبور نشود در همسایگی بشار اسد دودی راه بیندازد.

۱۴۰۳ آذر ۲۹, پنجشنبه

لجبازیِ عظیمِ عظما

 

 

 

چو  مجنونت   کُند  وهمِ   نهانی

خودت را رهبریِ فرزانه خوانی

 لجاجت  می کنی  بدتر  ز  اُشتر

گهی کل کل کنی با نرس و دکتر

بخور کپسولِ خود با دقت و نظم

سپس کمتر نشین بر منقل و بزم

مگو  دیگر حدیث ننگ و  شهوت

که با طوسی روی شبها به خلوت

اگر روزی شود گوشت بدهکار

سخن ها  بشنوی  از  چوبهِ دار

ز حکمِ  ناروا  زاهد  حذر کن

جلوسِ مجتبا بیرون ز سر کن

نمانده  فرصتی  در پیشِ   رویت

که بابک بی گمان تازد به کویت

شریکِ سوریت از ترس بگریخت

به  دامِ  دولتِ     بیگانه    آویخت

تو هم عابد به شرقِ شرعیت  رو

که بسته می شود  آن  راهِ  دررو

 

۱۴۰۳ آذر ۲۷, سه‌شنبه

چه شد آن صادق سه؟




فراموشت شده آن چیزِ صادق؟

و یا  در خلوتی با شیخِ  فاسق؟

تمامِ  قدرتِ  قُدست همین  بود؟

و یا قصدت شعاری آتشین بود؟

دلا  دیگر بزن آن  چیزِ  سوم

که دشمن کم نشد با چیزِ دوم

تعلل  می کند  بی شک   تباهت

به زیرِ گِل بَرَد  آن روی ماهت

مده  دیگر بر آن  ابله  تو هشدار

که نادان کی شود با خطبه بیدار؟

خبر داری رفیقت بی خبر رفت؟

بدون  پوزشی  از  بابت   نفت

چو باشی  رهبر  بیتِ  هلاکت

مکن با ناکسان دیگر شراکت

نمی گیری   چرا  آن  چیزکِ  سخت؟

که در ماهی پَرَد هر فرصت و بخت

  

۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

پرنده مردنی است - در ستایش پرواز پرستو و یارانش


دوش  گفتم   با  دلِ   اندرزگو    

چون پرستو جراتِ پرواز جو  

بی سبب پندم  مده  در شامِ  تار

جان من بر لب رسید از انتظار

بس که ترساندی مرا از بیمِ جان

کم کمک کمتر  شدم از مُردگان

تا که شورِ سرکِشم در هم شکست

خارِ رخوت در گلوگاهم   نشست

گر تو هستی حافظ وغمخوارِ من

از چه رو افزون  کنی آزارِ  من

گفت دیشب ضربهِ طنازِ ساز

قفل  را  می کند  پرواز  باز

گر چه  ثالث لحظه اش کوتاه بود

لیک آهش سردی از سرما زدود

سایه هم بود و فغان و حسرتش

شعله شد بس سینه ها از آتشش

سروِ رعنا  بر افق  نوری   فشاند

مرغ دل را از قفس عارف رهاند

 

 

۱۴۰۳ آذر ۲۵, یکشنبه

از برگزاری کنسرت کاروانسرا چه می فهمم؟

 


اطمینان دارم که برگزاری این کنسرت یک حادثه مهم و همچنین یک پیروزی چشمگیر در مبارزه آگاهانه، قدرتمند و طولانی مردم ایران با رژیم جمهوری اسلامی و شخص علی خامنه ای می باشد.

چرا؟ زیرا این برنامه هنری حاصل عملکرد گروه  پرشماری است که بدرستی و برای مدت قابل توجهی با هم کار کرده اند. از مرحله برنامه ریزی اولیه گرفته تا یافتن نوازندگان، نورپردازان، فیلمبرداران، صحنه آرایان  توانا و شجاع، و همچنین پیدا کردن محل مناسبی برای اجرا. و همه این فعالیت ها بدور از چشم و گوش عوامل بیشمار و جیره خوار بیت خامنه ای.

این کنسرت نشان داد که همه سازوکارهای ولایت با شکست مواجه شده اند و ولی فقیه اینک تنها تر و عاجزتر از هر زمان دیگر است. به چند نمونه از این سازوکارها اشاره مختصری می کنم تا عظمت این کنسرت آشکارتر شود:

1- جلوگیری از انجام هرگونه فعالیت مستقل

از اولین روز استقرار رژیم ولایت فقیه سعی کردند که از انجام هرگونه فعالیت جمعی مستقل جلوگیری کنند، از تشکیل سازمان های حزبی گرفته تا سندیکاهای کارگری و انجمن های هنری و دانشجویی. برای رسیدن به هدف شان از هر وسیله ای استفاده کردند، روزی در قالب احکام شرعی، گاهی در لباس قوانین پارلمانی، زمانی به کمک نیروهای فشار، گاهی با اعمال شکنجه های قرون وسطایی و دل بستن به طناب های دار در زندان های متعدد و  مخوف، و بالاخره استخدام کثیف ترین تبهکاران و اجرای قتل های حکومتی و آدم ربایی در داخل و خارج از مرزها.

 

3- اعمال تبعیض های جنسیتی، عقیدتی، قومی

از همان ابتدا حقوق زنان، بهایی ها، کلیمی ها، کردها، بلوچ ها، سنی ها و ... زیر پا گذاشته شد. و در طول زمان دایره خودی ها تنگ تر و سلیقه ای تر شد تا جاییکه در حال حاضر فقط درصد بسیار کمی از جمعیت کشور خودی محسوب می شوند.

 

2- تشکیل سازمان های متعدد امنیتی و اطلاعاتی

 علی خامنه ای که بخوبی از تنفر مردم آگاهی دارد دست به ایجاد چندین سازمان بزرگ امنیتی و اطلاعاتی زده است که همگی به موازات هم ولی مستقل از یکدیگر کار می کنند تا هر حرکت آزادی خواهانه ای را کشف و در نطفه خفه کنند.

 

3- ایجاد وحشت در جامعه

با انتشار اسناد، عکس ها و فیلم هایی از شکنجه ها و آزارهای جنسی دستگیرشدگان وحشت عمیقی در جامعه ایجاد می کنند تا موجب گسترش محافظه کاری شوند. به عنوان مثال، صحنه هایی از شکنجه جنسی همسر سعید امامی در طول بازجویی و با هدف اعتراف گیری، و یا آنچه از شکنجه جنسی و تجاوز نسبت به برخی از قربانیان جنبش زن، زندگی، آزادی دیده ایم.

 

4- تطمیع افراد با رانت های فریبنده و متنوع

رژیم تلاش کرده است که با گسترش فقرو فساد جاذبه های فراوانی برای خرید سست عنصران و خاموش کردن جامعه ایجاد کند. در اجرای این هدف هیچگونه ضابطه ای وجود نداشته است. خودی ها منابع مالی را با اطمینان خاطر غارت می کنند و از انواع لذات شهوانی بهره مند می شوند.

 

5- استفاده از اهرم مالی و کاری

نظام خامنه ای با تهدید و اخراج فله ای کارمندان و دانشجویان معترض کوشیده است که صدای دانشگاه ها را خفه کند، و مجوز های کاری را به غیر خودی ها ندهد.

 

 6- دشمنی با دیگر اندیشان

ماجرای قتل های زنجیره ای را همه می دانند و داستان اتوبوس نویسندگان راهی ارمنستان را هم کسی فراموش نکرده است. تعطیل کردن فله ای مطبوعات و ندادن اجازه انتشار به آثار بسیاری از صاحبان اندیشه و هنرمندان خلاق هم در لیست خیانت های خامنه ای ثبت شده است.  

 

پس با توجه به شرایط خطرناک موجود، بدون شک همه کسانی که در این پروژه بزرگ همکاری کرده اند، کار بی نظیری کرده اند، هر چند که مقدار ریسک همه شان یکسان نیست. این عزیزان از عواقب کار خبر داشته اند و آگاهانه دست به چنین کار مهمی زنده اند، از شخصی که کاروانسرایش را در اختیار گروه گذاشته تا رانندگانی که وسایل را محرمانه  به محل اجرا انتقال داده اند. در باره نقش پررنگ پرستو احمدی چیزی نمی نویسم چرا که سهم او خیلی بزرگتر از آن است که در قالب کلمات کوچک من جای بگیرد. قطعات انتخاب شده و نحوه اجرای آنها مژده بزرگی است به فرهنگ دوستان و نمونه دیگری از توانایی های کشورمان در پرورش هنرمندان آگاه و توانا. شنیدن شعر عارف قزوینی از دهان پرستو براستی که شورانگیز است.

۱۴۰۳ آذر ۲۳, جمعه

دکتر مرندی و سلامت روانی علی خامنه ای

 



آیا دکتر مرندی نگران آینده خود نیست؟

سال ها است که دکترعلیرضا مرندی سرپرست تیم پزشکی علی خامنه ای می باشد، در کنار داشتن چندین پست علمی، آموزشی و مدیریتی دیگر. البته این شیوه و سنت متداولی است در رژیم جمهوری اسلامی. دکتر علی اکبر ولایتی هم نمونه شرم آور دیگری است، یعنی همان شخصی که در خانه چند میلیاردی و مصادره ای زندگی می کند ولی از مردم ایران انتظار دارد که مثل فقیران یمنی لنگ بپوشند و نان خشک بخورند. تکلیف امام جمعه مختلس تهران هم که روشن است، واعظی که مردم را به صداقت و تقوا دعوت می کند اما با سند سازی املاک مرغوب را تصاحب می کند و برای دفاع از خود بدترین دروغ ها را می گوید.

هدف از نوشتن این یادداشت کوتاه، بررسی پاکدامنی و کارآیی مقامات و شخصیت های بلند مرتبه نظام ولایت فقیه نیست و به همین علت به نقد اخلاقی اطرافیان خامنه ای نمی پردازم، از سعید طوسی گرفته تا محمد باقر قالیباف و محسنی اژه ای. پس بر می گردم به موضوع اصلی، یعنی صلاحیت پزشکی دکتر مرندی.

آخرین سخنرانی علی خامنه ای، در روز چهارشنبه 21 آذرماه، تردید بیشتری در مورد صلاحیت روانی او ایجاد کرده است. در این موعظه طولانی و مغشوش او یک بار دیگر از توهمات خود سخن گفت و بطور مضحکی تلاش کرد که سقوط رژیم بشار اسد را پیروزی بخواند. سپس دست به تهدید منتقدان داخلی و خارجی زد و دستور مجازات مجرمین را صادر کرد.

بدون شک و با توجه به عملکرد دستگاه های بدنام امنیتی، انتظامی و قضایی در سال های گذشته، اینک و بر اثر این فرمان حکومتی جان عده زیادی از مردم شریف کشور در معرض خطر قرار گرفته است. همه مردم ماجراهای شرم آوری از جمله قتل های زنجیره ای، اتوبوس حامل نویسندگان، جهنم کهریزک، کور کردن جوانان، اسید پاشی ها، مسموم کردن هوای مدارس و اعتراف گیری های فرمایشی و ... را به یاد دارند و به درستی نگرانند که آن فجایع  باز هم تکرار شوند.

سرنگونی بشار اسد نویدبخش سقوط خامنه ای شد و روزشماری برای رهایی آغاز گشته است. بزودی محاکمه جنایتکاران شروع خواهد شد. احتمالا در جلسات آن دادگاه علی خامنه ای با کمک وکلایش و با توسل به شواهد پزشکی از خود سلب مسئولیت خواهد کرد. ارائه همین سخنرانی روز چهارشنبه برای قانع کردن قضات کافی خواهد بود. چگونه ممکن کسی این حرف ها را بشنود و در سلامتی روانی او شک نکند؟ در این مرحله است که قضات به سراغ پزشکان معالج او خواهند رفت. آیا دکتر مرندی و همکاران ایشان به این موضوع فکر کرده اند؟

مهران رفیعی

 

 


۱۴۰۳ آذر ۲۰, سه‌شنبه

پیامِ بشار اسدُف به سید مجتبا

 


 

نویسم نامهِ بی رمز و رازی

بدون  زینت و  الفاظِ  تازی

مُجی جان بی جهت خود را مرنجان

که  ساقط می شود  قطعا    پدرجان

من و تو از قضا  همزاد هستیم

به فرمانِ پدر در خون نشستیم

نجوید خیره سر غیر از ثنایش

رذالت چون کند لختی رهایش؟ 

ز بحثِ رهبری جدا  حذر  کن

مُخت را خالی از وهمِ پدر کن

به سرعت تخته کُن دربِ دکان را

بخوان  پروندهِ   چرخِ   زمان را

گذشت  آن  دورهِ   شیرینِ  کُشتار

که کردی گَردَنی هر شب سرِ دار

نخواهد  ملتی  این  بیتِ    قیرین

نه کس یادش رود چشمانِ خونین

مرو در خلوتی دنبالِ طوسی

مبادا از هوس طفلی  ببوسی

اگر پرسه  زنی در  ساحلِ   کیش

پشیمان می شوی از غفلتِ خویش

دگر  وقتِ  فساد و  هرزگی  نیست

بجز من در جهان جانانه ات کیست؟

به   دیدارم بیا  با   دستِ  پر    پول

که در هجرت شدم هم شکلِ مرحول

۱۴۰۳ آذر ۱۵, پنجشنبه

مضحکهِ حجاب - غزلی در باب حجاب اجباری

 



تا زاهد  خون ریز گریزان   ز جواب  است

هر روزه همین مضحکهِ زشتِ حجاب است

بر   مردُمِ   هشیار     گلو گاه       ببندد

هر کیش که دلبستهِ زندان و طناب است

از داورِ عادل که   دگر هیچ  خبر  نیست

از فقر چه گویم که افزون ز حساب است

دیری است بخواهیم که   چشمان بگشاید

فریاد کشد سخت که در صیدِ ثواب است

چون شب بنشیند به خوشی در برِ طوسی

تا وقتِ سحرِ در عطشِ عهدِ شباب  است

از جنبشِ خودجوشِ زنان  خواب  ندارد

هر جا نگردعکسِ زنی داخلِ قاب است

پروانه  و  مهسا و ندا  در  نظرش    هست

از هیبتِ هر سرو دلش در تب و تاب است

خواهد ز میان  نصف  کند پیکرِ   زن  را

 رندی دهدش پند که اوضاع خراب  است

گویند    بسوزد   شرری    منزلِ   ظالم

رعدی که برآید نه از  تار و رُباب است

کابوس  چو بیند همه شب    از دی  و آبان

فهمد که سحر گشت   دوا جامِ شراب است