۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

بدتر از اهریمن - غزلی برای سوگواران بندرعباس

 


چه آتش ها که بر دل ها زنی تو

چرا  بر جان ما چون ناخنی  تو؟

عطش هایت چرا پایان   ندارد؟

مگر از کینه ها صد خرمنی تو؟

نباشد  بهتر از مشعل  به شب ها

چرا چون شبروان  ناروشنی تو؟

نسوجِ چشمِ ما  مثلِ حریر است

چرا بر پرنیان چون سوزنی تو؟

به آرامی رَوَد آدم  به  کوچه

چرا گردنکِشِ هر برزنی تو؟

چرا سوزد ز نیشت پشتِ مردم؟

مگر با کژدُمان هم روزنی تو؟

چه آمد بر سرِ سروانِ بستان؟

چرا ویرانگر هر گلشنی تو؟

چرا خونابه ای   ریزد ز چنگت؟

مگر چون روبهان خون دامنی تو؟

چو دیدم دوده هایِ بندرعباس

بگفتم   بدتر از  اهریمنی  تو

نخواهد کس ببیند رویِ  شومت

ز بس با مردمان چون دشمنی تو

 

 

 

 


۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

بر این پیر بشوریم

 




بیایید   بیایید   بر این   پیر       بشوریم

که  در آتشِ شیخان ز ازل زنده بگوریم

نه  آرام    بگیریم  از  این    دلهرهِ   جنگ

نه در خواب دمی منگ ز انگور و بخوریم

نبینیم    در اکناف   نشانی  ز  فراغت

که با امرِ امامان همه جا ناظرِ زوریم

به جز دار نکارند درین دشت گهربار

و با  فخر بگریند که ما اهلِ ظهوریم

 بسی درس گرفتیم از این تجربهِ تلخ

کنون نیک بدانیم مُصمم  به عبوریم

چو خاموش کند شیخ لبِ شمعِ خرد را

چراغی بفروزیم که   جویندهِ   نوریم

 بخیزیم  بخیزیم   که  هنگامِ  قیام  است

بسازیم وطن را که پُر از قدرت و شوریم      

پس از فتح به هر خوار صدرات نسپاریم

که بیجا ننگارند   که مُشتی کر و  کوریم

بخوانیم سرودی و بکوبیم به دف ها

مگر باز نگویند که ما منکرِ سوریم

 

 





۱۴۰۴ اردیبهشت ۵, جمعه

مرگِ سیاسیِ رهبر

 


چه خرسندم من از مرگِ سیاسی

که  حاکم  برکِشد ایران  هراسی

چنین باید سخن گفتن در این عهد

که خیزش بشکند دیوارِ  این  بند

جفا چون می کند این شیخِ خونریز

هر آگاهی    شود   با  او  گلاویز

گریزد  زاهدِ  کاذب   ز عالِم

کِشد بر گردِ خود دزدانِ ظالم

توان دارد کلامِ  اهلِ  دانش

ز بنیان برکَند بنیادِ  کُرنش

مبادا صبرِ ما گردد چو  عادت

که عادت خم کُند شاخِ رشادت

چو زاهد می زند آتش  به  بستان

ز مرگش می شود کشور گلستان 

شکوفه بشکفد  در دشتِ   امید

جوانه قد کشد از مهرِ خورشید

 


۱۴۰۴ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

عطاخان لندنی

 

 

 

نگفتم عطاخان  خطاکار نیست؟

چوعظمایِ اعظم بزهکارنیست

چو در فکرِ اموالِ  دنیا  نبود

دکل هایِ نفتی زغفلت ربود

به دورانِ عزلت  شده نُخبه ای

در اقلیمِ شاهی خورد تخمه ای

بگردد به دنبالِ هر فرصتی

فروشد قلم را به هر قیمتی

به روزی بَرَد کیفِ چرمی به شام

که آن یارِ سوری  نیفتد   ز   بام

 چو نوری بیابد ز زندان فراغ

بنوشد ز شادی دو فنجانِ  داغ

نویسد  مکرر  به  نفعِ      نظام

نه از بهرِ روزی  ز رویِ مرام

اخیرا نوشته سطوری   دقیق

که دارد نشانی ز قلبی رقیق

به نیکی    کراماتِ  رهبر ستود

که در هر دو عالم نظیرش نبود

اگر صلح خواهد ولی این زمان

نباید  بگردد  کسی     بد گمان

چو او هست مالک به کل جهان

ببخشد وکالت به ماله     کشان

چه گویم ز احوالِ لندن نشین؟

که کرده قناعت به نانِ جوین

بصیراست و درویش و پرهیزکار

بجز  بهرِ گردش   نگیرد  قطار

شنیدم که در کوپه ای از قطار

نکاتِ   ظریفی  نموده   شکار

ز مادر طلب کرده دختی جوان

یکی کفش الوان و گویا  گران

چو مادر بگفته ز احوالِ جیب

ز دختش شنیده کلامی عجیب

به گوشش چو آمد عباراتِ زشت

عطاخان چو قرقی مقاله  نوشت

خدایا عطا را ز هستی مگیر

که در بندِ عقدی نباشد اسیر

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱, دوشنبه

نامه سیدعلی به ترامپ

 


سلامت می کنم ای صاحبِ زور

بکن رحمی بر این پیرِ لبِ گور

بگردم  دورِ تو  ای   مردِ   طناز

که باشی مثلِ من قدری ورق باز

فدای  کاکلِ   بورت     شوم    من

که دزدد دین و دل از یار و دشمن

بگو محضِ خدا هر آنچه خواهی

که در کُلِ فلک اینک تو  شاهی

اگر از عرعرم   هستی  تو دلگیر

سکوتی می کنم چون قابِ تصویر                       

نباشی لحظه ای غمگین و تنها

هتل هایت شود مملو ز بُت ها

مُجی آید به کاخت دست   بسته

به همراه گز و سوهان و پسته

ببوسد  پایِ   تو با  رسم  و  آیین

تو هم ما را مَکِش از تخت پایین

فرستم من هزاران   کیسه  زر

به پشتِ اُشتران یا قاطر و خر

 ز نفت و گاز ما تحریم  بردار

که کابوسم شده نوری سرِ دار


۱۴۰۴ فروردین ۳۰, شنبه

نه به حمله نظامی، نه به معامله با رژیم اسلامی

 


بریزبن استرالیا. در حالیکه دومین دور مذاکرات بین نمایندگان دولت آمریکا و رژیم خامنه ای در ایتالیا برگزار می شود جمعی از ایرانیان ساکن کویینزلند حرکت اعتراضی دیگری برپا کردند تا مخالفت خود را با نظام سرکوبگر حاکم بر ایران آشکار کنند. هدف از انجام این برنامه، که در بعداز ظهر روز شنبه نوزدهم آوریل در میدان کینگ جورج شهر بریزبن انجام شد و مورد توجه عده ای از رهگذران قرار گرفت ، پشتیبانی از خیزش نیرومند و گسترده مردم ایران بود. در طول برنامه صدای چندین سرود ملی و انقلابی در محوطه بزرگ مقابل شهرداری بریزبن طنین انداز شد از جمله ای ایران، برای آزادی، و تفنگت را زمین بگذار.

کسانی که دل شان برای ایران می تپد نگرانند که سید علی خامنه ای برای بقای نظام ناکارآمد و فاسدش امیتازات بیشتری به بیگانگان بدهد و یا با جاه طلبی ها و خیالبافی های خود جنگ خانمان سوزی را بر مردم ستمدیده کشور تحمیل کند. دیکتاتور فرتوت بخوبی می داند که اعتراضات بعدی در راه است و سرانجام او بهتر از پایان صدام حسین، معمر قذافی و بشار اسد نخواهد بود.

 

۱۴۰۴ فروردین ۲۹, جمعه

حدیث نفس عظما

 


اگر پرسی ز وضعم یا ز آیینم

بگویم واعظی از نسلِ ضالینم

هوادار سپاهی های خونریزم

نه در فکرِ فشار قشرِ مسکینم

به بیعاری هدر گردد شب و روزم

گهی نشِه  گهی در خواب سنگینم

بگیرم بس سروری من ز مداحان

ثناگو   می برد تا   ماه و پروینم

نگردد چشمِ من  روشن   ز آذرها

که بندد مردمک را پلکِ چرکینم

چو شادی بشکند پشت نظامم را

غمی بارد ز هر فرمانِ پُرکینم

گر آزارم  دهد   آوازِ  طنازان

ببافم مانعی شرعی من از دینم

 سرِ پیری نصیبِ من شده برزخ

برین خواری نه خوش بینم نه بد بینم

اگر بختم رسد امشب به فریادم

دگر فردا   نخیزم من  ز بالینم