من کنون گویم بِرَسم
یادگار:
کان کلیدِ کهنه ام نامد بکار
نی کلیدِ کاذبم
قفلی گشود
نی ریالی کم شد از نرخ دلار
از حقوق و معرفت گر دم
زدم
چون بلغزیدم، تو بر رویم
میار
گر چه گشتم من سوار این و آن
در درون بیت او گشتم حمار
از عدالت روز و شب گفتم سخن
در هوا کردم بسی گرد و غبار
هر که نالید از جفا راندم ز
خویش
چون که موج آمد بران گشتم سوار
نرخ بنزین را چنان کردم گران
کز فشارش کشوری شد بی قرار
چون خروشِ مردمان گسترده شد
پاسخم سیلابِ خون، زندان و دار
از همان ملت که من را برگزید
با شقاوت من در آوردم دمار
حاصل عمرم چه باشد در جهان؟
واعظیِ پیمان شکن یا جیره خوار؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر