ده روز از اعتصاب شجاعانه رانندگان کامیون، و سایر گروه هایی که به آنها پیوسته اند، می گذرد. هر چند که خودرو های این معترضین از حرکت ایستاده اند اما اخبار اعتراض شان از جاده های کشور گذشته و چند روزی است که از همه مرزهای زمینی، آبی و هوایی هم عبور کرده اند و کم کم دارند به سمت صدر اخبار بین المللی حرکت می کنند. بدون شک مشکلاتی که این صنف با آنها روبرو بوده اند مربوط به همین ده روزه و حتی چند ماهه اخیر نیستند، قطعا انباشت مطالبات بیان شده و سرکوب گشته انگیزه این اعتصاب بزرگ است.
با شناختی که از نظام استبدادی علی خامنه ای و
تجربیاتی که از خیزش های مکرر گذشته داریم، می توانیم حدس بزنیم که واکنش او و
دستگاه عظیم سرکوبش چیست. پلیس های خوب خامنه ای زمان و نوع اعتراض را محکوم می
کنند و می گویند در این برهه حساس از زمان، که کشور دچار انواع تهدید های داخلی و
خارجی می باشد، وظیفه امت اطاعت از فرمان رهبر است. گروه دیگری از همین پلیس های
بظاهر خوب، زیان های ناشی از اختلال جابجایی کالا بر زندگی روزانه مردم و اقتصاد
کشور را با بوق و کرنا بلند کرده و اعتراض کنندگان را دشمن مردم معرفی می کنند. از
طرف دیگر، دستگاه های سرکوب مشغول پرونده سازی، دستگیری و ارعاب علیه مهره های
اصلی معترضین می شوند. در نتیجه، فشار وارد بر اعتصاب کنندگان چندین برابر می شود.
از یک سو به علت دست کشیدن از کار زیر فشار مالی بیشتری قرار می گیرند و از سوی
دیگر در معرض انواع مجازات های بیرحمانه واقع می شوند. ممکن است حتی کار به
استفاده از روش های ایذایی مرسوم در جمهوری اسلامی هم بکشد، مثل مسموم سازی،
اسیدپاشی و شلیک فشنگ های ساچمه ای به سمت سر و صورت ها. روشن است که هدف رژیم از
انجام این اقدامات پرهزینه و بدنام کننده، خاتمه دادن به اعتصاب است و جلوگیری از
گسترش و تبدیل شدن آن به بهمنی مهارناپذیر، بهمنی که نظام ولایت فقیه را می تواند ریشه کن کند.
به احتمال زیاد
در حال حاضر، گروه های صنفی و اجتماعی دیگری هم مشغول نظاره کردن این
اعتراض رهایی بخش و همچنین آرایش نیروهای درگیر هستند. طبیعی است که هر فرد یا
گروهی تمایل دارد که هزینه کمتری بپردازد. تداوم و گسترش هر اعتصابی موجب می شود
که ترک هایِ دیوارِ وحشتِ رژیم بیشتر و عمیق تر شوند و تناسب قوا به نفع معترضین
تغییر کند، یا به عبارتی هزینه مشارکت در اعتراض کاهش یابد. در ضمن، گروهی که از
آنها به عنوان لایه خاکستری یاد می شود، همیشه تمایل دارد که در سمت برنده دیده
شود نه همراه و همدل با بازنده.
حال اگر به جمعیت ایرانیان خارج کشور و علت اصلی
مهاجرت شان توجه کنیم به اهمیت موضع گیری و واکنش آنها پی می بریم. گروه بزرگی که
تعدادشان از جمعیت کشورهایی مثل نیوزیلند، دانمارک و نروژ بیشتر است و از نظر
مالی، فنی، و فرهنگی به امکانات وسیعی دسترسی دارند. هر چند که پس از جنبش سبز،
دستگاه سرکوب خامنه ای سرمایه گذاری زیادی برای کنترل، تطمیع و تهدید ایرانیان
برون مرزی کرد، اما واقیعت این است که ایرانیان مقیم خارج از توانایی ها و امنیت
بسیار بالاتری برخوردار هستند و نمونه های فراوانی هم برای اثبات این ادعا وجود
دارد، مثلا راه پیمایی عظیم در برلین وسایر نقاط جهان در آغاز جنبش زن، زندگی،
آزادی. البته ربودن، مجروح کردن و کشتن مخالفان نظام را هم از یاد نبرده ام.
هم
میهنانی که خارج از مرزهای ایران زندگی می کنید، بیایید که این فرصت طلایی را از
دست ندهیم و هر چه زودتر انواع حرکات اعتراضی خود را شروع کنیم. یاری کنید که فشار
روانی و مالی بر دستگاه استبداد را افزایش دهیم تا هزینه سرکوب برای رژیم طاقت
فرسا شود. شک ندارم که هنرمندان مردمی ایده های فراوانی برای تشویق و تهییج مردم
دارند و می توانند دست به خلاقیت های ارزنده ای بزنند، همانگونه که در چند دهه
گذشته همت کرده اند.
مهران رفیعی