۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه
۱۳۹۲ بهمن ۱, سهشنبه
کوزهگر دهر
کوزهگر دهر
امشب غمی دارم
به دل
ای وای من،ای
وای دل
از رفتنی گشتم
حزین
آن هم رفیقی
نازنین
پرسم چرا چرخ
زمان
بر ما زند سنگ
گران؟
یکدم به ما
شادی دهد
و آنگه چنین
باری نهد
خواهد که ترسم
از خوشی
از لحظه های سر
خوشی
دیوی شوم همسان
او
هم فتنه گر هم
کینه جو
خواهم که این
جور و جفا
افزون کند در
من وفا
با زندگان شادی
کنم
از رفتگان یادی
کنم
باشد که رسم
کوزه گر
نیکو شود روز
دگر
چون به شود معمار ما
صادق شود گفتارما
۱۳۹۲ دی ۱۹, پنجشنبه
برای سهراب
سلامی به سهراب و سهرابیان
به پاکان, به نیکان, به در بندیان
جوانان و پیران ایران زمین
که در راه میهن چو شیر ژیان
به آن رهروان ره سرمدی
به آنها که صادق به فعل و بیان
به جمعی که پوید به راه خرد
نه فوجی که کوبد به هر آشیان
رود بر زبان نام نیک شما
بسی در نهان, گهی در عیان
چه کوته نظر باشد آن خیره سر
که دخلش نباشد به غیر از زیان
رجز خواند و کینه توزی کند
به رسم سلاطین و صدامیان
ز خون شما هر چمن لاله زار
همان گل که دارد سیاهی میان
چو ملت به راه نوین میرود
نه بیتی بماند نه این طوطیان
۱۳۹۲ دی ۱۷, سهشنبه
سلام
سلام
سلامی چو بوی خوش آشنایی
که آید از آن گلشن روشنایی
درودی به گرمای تابان مهر
که آتش زند خرمن بیوفایی
نسیمی از آن عالم کبریایی
ز صلح و ز مهر و ز زندان گشایی
نه آنی که پوشد لباس گدایی
سبکبال لحنی که گوید ترا
ز وصل نی و انتهای جدایی
فروغی که تابد به وقت سحر
در ین شب که دیوی کند خودنمایی
طلوعی که باشد نشان و خبر
ز پایان رنج و ز روز رهایی
اشتراک در:
پستها (Atom)