۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

غلام ِ پکن

من غلام ِ پکنم, غیر پکن هیچ مگو
پیش ِ من جز سخن ِ چین و ختن هیچ مگو

سخن ِ بزم مگو, جز سخن ِ رزم مگو
ور ازین بی خبری عقل مجو, هیچ مگو

دوش دیوانه شدم, وهم مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن, جامه مدر, هیچ مگو

گفتم: ای وهم, من از سبز همی می ترسم
گفت: آن سبز بسی هست خطر, هیچ مگو

من به سود تو وتوهای ِعیان خواهم داد
زر بجنبان که بلی, جز که به زر هیچ مگو

دغلی, دد صفتی, در ره و دین پیدا شد
در ره دل چه عجیب است سفر, هیچ مگو

گفتم: ای دل, چه ره است این؟ دل اشارت می کرد
که "به اندازه توست این, بگذز, هیچ مگو

گفتم این "هو" فرشته است خودش یا بشر است؟
گفت : این غیر فرشته است و بشر, هیچ مگو

گفتم: این کیست؟ بگو, زیر و زبر خواهم شد
گفت: می باش چنین زیر و زبر, هیچ مگو

گفتم: ای چین, وتوی کن, نه که این گنج شماست؟
گفت: این هست, ولی با دگران, هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش ِ ندا
زود از این خانه برو, تخت ببر, هیچ مگو

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

زورق شکسته

این زروقِ شکسته دیری است که بر کناره نیست
قعرش فرو کشد و جز غرق, راه و چاره نیست

حرف هایمان شنو, خودسری بس است
آرای مردمان, چون برگِ پاره نیست

ما را ز بیمِ بند مترسان و می بیار
کین حصار و بند ها, دگر ساز و کاره نیست

سردار ِ جنگ را سوی سرحدان فرست
در کویِ ما که جایِ نبرد و سواره نیست

یک شب بیا و گذری کن ز کوی ما
حیران شوی که مادرِ گریان را, شماره نیست

از مرد و زن بپرس که ما را که میکشد؟
گویند ترا که گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست

تیرِ جفا هر دم چرا روان کنی؟
سهراب جان است و سنگِ خاره نیست

آن دم که توبه سر دهی, خوش دمی بود
در کار خیر جای هیچ استخاره نیست

فرصت شمار عمر و چشمان خود گشا
چون راه گنج بر ِ کوران آشکاره نیست

پندهای فراوان بگفته اند بسی در زبان عاریت
مهران تو رگ بگو, که روز رمز و اشاره نیست

مشتی گمره و سنگدلانند بر گردِ تختِ تو
وین قایقِ نجات تو هم, جز تخته پاره نیست

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

یارب مباد آنکه سپه سوی زر شود

یارب مباد آنکه سپه سوی زر شود
گر که چنین شود, زمین شعله ور شود

در بهت و حیرتم از این غفلت ِغریق
جانا مباد آنکه, کسی کور و کر شود

خواهم شدن به معرکه, پویان و دادخواه
ترسم که از سکوت من, شامم بتر شود

بانگی برآورم که سحر با خبر شود
مِهرم بر آید و این سیاهی, بِدر شود

ای جان بهوش باش کزین بانگ ما
خورشید بتابد و این شب, سحر شود

از هر کرانه قد ها کشیده ایم چو سرو
باشد کز ین چمانه, عدو هم دگر شود

از کیمیای رای تو, در گشت صیدِ من
آری به یمن همت ما, هر خاک زر شود

با زور و جبر و رنگ, نشنیده ام کسی
منصور ِرایِ ِمردم ِ صاحب نظر شود

گویند صبر و ظفر دوستان قدیمند
آری, وین راه سبز هم, به جهدی ظفر شود

۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

زلزله ای بپا مکن

رای مرا تو گم مکن
حوصله ام تو سر مکن

حکم خلاف داده ای
مغلطه در بیان مکن

جور و جفا نموده ای
شکر و دعا طمع مکن

خون جوان چشیده ای
عاریه از ددان مکن

شرب حرام خورده ای
بوی دهان نهان مکن

تیغ شهان کشیده ای
شکوه تو از شهان مکن

بوم مرا فسرده ای
داعیه جهان مکن

سرو چمان رمانده ای
سبز چمن سیه مکن

شاپرکان پرانده ای
سوی دمن گذر مکن

شور مرا زدوده ای
نسل دگر تبه مکن

سور مرا ستیزه ای
جشن کهن عزا مکن

مهر و وفا گسسته ای
خانه کین سرا مکن

اهل هنر ببسته ای
با عرفا جفا مکن

بال هما شکسته ای
رهسپران فنا مکن

حق زنان نداده ای
عهد حجر طلب مکن

جان ندا ستانده ای
سبز سران نشان مکن

گوشه و دور رفته ای
گوش به ابلهان مکن

موی سپید کرده ای
روز جزا حذر مکن

خوی ملک گرفته ای
سوی پسر نظر مکن

نقاش چین گزیده ای
سوی بتان ثنا مکن

صبر و ظفر شنیده ای؟
سیر زمان هدر مکن

آتش و تن فزوده ای؟
روی سپه سیه مکن

خط کمان کشانده ای؟
زلزله ای بپا مکن

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

تو چرا ضد حقوق بشری؟ - تو چرا دشمن علم و هنری؟

تو چرا ضد حقوق بشری؟
تو چرا دشمن علم و هنری؟

تو چرا دست به شمشیر بری؟
با پلیدان تو چرا هم سفری؟

تو چرا جمله بدام ضرری؟
تو چرا بی خرد و دون نظری؟

تو چرا ظالم و پیمان شکنی؟
تو چرا دردفزا چون ورمی؟

تو چرا همچو غل و زنجیری؟
تو چرا مانده به عهد حجری؟

ضاربان را همه اقمار کنی
تو چرا دست به آرای بری؟

تو بیک لحظه چرا بانک زنی؟
تو بصد حیله چرا خام خری؟

تو چرا کوژ چو قوس الکی؟
تو چرا زهر چو قهوه ی قجری؟

تو چرا بی بنه چون صحرایی؟
تو چرا یاوه سرا چون خمری؟

قاتلان را ز چه آزاد کنی؟
تو چرا کینه ور و فتنه گری

ساکنان را ز چه در حبس آری؟
ز آدمی و ملک و دیو و پری

تو چرا حرمت مردم شکنی؟
تو چرا پرده مردم بدری؟

همه دلها چو بلا دیده تست
تو کدامی؟ تو چرا هاله سری؟

قایق جهل چو به گرداب بری
لایق قدر و نشان حقوق بشری

۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

ای همه پیشه تو فتنه گری

تو چرا ضد حقوق بشری؟
تو چرا دشمن علم و هنری؟

تو چرا جمله بدام ضرری؟
تو چرا بی خرد و دون نظری؟

تو چرا ظالم و پیمان شکنی؟
تو چرا دردفزا چون ورمی؟

تو چرا همچو غل و زنجیری؟
تو چرا مانده به عهد حجری؟

ضاربان را همه اقمار کنی
تو چرا دست به آرای بری؟

تو بیک لحظه چرا بانک زنی؟
تو بصد حیله چرا خام خری؟

تو چرا کوژ چو قوس الکی؟
تو چرا زهر چو قهوه ی قجری؟

تو چرا بی بنه چون صحرایی؟
تو چرا یاوه سرا چون خمری؟

قاتلان را ز چه آزاد کنی؟
تو چرا کینه ور و فتنه گری

ساکنان را ز چه در حبس آری؟
ز آدمی و ملک و دیو و پری

تو چرا حرمت مردم شکنی؟
تو چرا پرده مردم بدری؟

همه دلها چو بلا دیده تست
تو ولایی؟ تو مگر هاله سری؟

بهاریه ای مخصوص مقام خ.ر

بهار آمد چه گلها دیدنی شد
بساط سید علی بر چیدنی شد

نداهای وطن خونین و مالین
از این رو نام آنان ماندنی شد

دلان مادران پرخون و غمگین
دمان ملاها هم چیدنی شد

سرای حاکمان رنگین و زرین
بلای جان ما کوبیدنی شد

صدای واعظان تا ماه و پروین
کلام گفتنی ناگفتنی شد

شمار بندیان افزون و بیشین
قیام خامشان روییدنی شد

کلام بازجویان پرکین و سرگین
بدان کیهان چرا ناخواندنی شد

تجاوزهای زندان دیرین و ننگین
پلیس و عدلیه روبیدنی شد

جواب ناصحان تهدید و توهین
دهان سید علی هم ریدنی شد

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

آقا مهدی لازم نیس که فعلا برگرده, به درسش لطمه می خوره, مگه نه؟

از بس این فک و فامیل فشار آوردن و اظهار دلتنگی کردن, آقا میتی هم داره زیر بار میره و میخواد بیاد و سورپرایزشون بکنه, ولی اینکار اصلا درست نیس, به هزار تا دلیل

اولا, از قدیم گفتن که آدم باهاس از گهواره تا گور دنبال علم و دانش باشه و آقا میتی هم داره همین کارو میکنه, مگه نه؟

دوما, پدر و مادر میتی جون میتونن قدم رنجه کنن و خودشون برای تجدید دیدار و سرکشی به درس و مشق بچه شون برن اونجا, حالا هر جا که هست, تازه هم فاله و هم تماشا , خیلی از والدین همین کارو میکنن, مگه نه؟

سوما, برای اینکه تموم این دعوا و مرافعه های سر لاف ملا هم تموم بشه, یک کاپش شیک هم برای محموتی سوغاتی بخرن و بیارن تا دلش خوش بشه و دو تا پاشو از توی یک لنگه بکشه بیرون و هاله اش هم از یادش ببره. ما هم توی این مدت می فرستیمش حموم که تر و تمیز بشه تا به اون کاپشن جدیده گند نزنه. به این میگن حرف حساب, مگه نه؟

چارما, ممکنه آقا میتی بیاد این جا و پشتش باد بخوره و از حال و هوای درس و مشق بزنه بیرون, آخه اتفاق افتاده , مواردی بوده. یادتون هست که کسانی با پاهای خودشون, سر و مر و گنده, یک سری اومدن برای همین جور دید و بازدید ها, ولی خوب جورای دیگه ای شد, چند ماهی و گاهی چند سالی و زبونم لال بعضی هاشون برای ابد پشتشون باد خورد, مگه نه؟

حالا شب عیدی نمی خوام اشک هاتون را در بیارم, بگذریم, خلاصه خوبیت نداره که بیاد, فک و فامیل بهتره که مدتی دندون روی جیگر بذارن و دوری این عزیز را تحمل بکنن. آسمون که زمین نمیاد, مگه نه؟

هرکی موقع تحویل سال توی انفرادی باشه, توی افساید نیس, توی قلب ملته

بعد از این همه بازی نیگاه کردن, هنوز قواعد آسونش را هم یاد نگرفتن, آدم دردش را به کی بگه بابا؟

آخه این همه کتاب در مورد فوتبال نوشتن, این همه عکس و فیلم هست, از باز های فینال عهد بوق گرفته تا مقدماتی های همین یکی که قراره در خدمت آقا نلسون انجام باشه, پس فایده تماشای اینا چی بوده؟

دیگه همه میدونن که توی فینال جام جهانی نفت, داور پول گرفته بود, گل تیم ملت را افساید گرفت و فوروارد ما را که اعتراض کرده بود از زمین اخراج کرد, بعدش هم فرستادش توی تیم دسته سه احمد آباد توپ بزنه. آخه مگه کورن و نمی بینن که بعد از پنجاه شصت سال هنوز عکس کاپیتان ممد روی جلد مجله های ورزشیه؟

حالا فرض کنیم دیدن تماشای اون مسابقه اشکالات شرعی داشته و نذاشتن که ببینن؛ هزار تا بازی دیگه هست, یعنی می فرمایین اونا را هم ندیدن؟

جام جهانی بخارست چطور؟ مگه همین بابا رفیق جون جونی کاپیتان تیم رومانی نبود؟ مگه این بابا بلند نشد و برای حمایت از رفیقش به استادیوم نیکلا بره؟ اون هم با کلی سوغاتی های درست و حسابی. بالاخره نتیجه بازی چی شد؟ اسم نیکلا هم بدنبال نام داراکولا رفت توی لیست بازیکن های سه اخطاره, مگه نه؟

بازم بگم؟ نه بابا ولشون کن, اینا اهل یاد گرفتن رسم و رسومات بازی نیستن, اون کاپیتان جعفر هم توی افساید نبود و الکی بهش گیر دادن, همه اینو میدونن

ولی باز جای شکرش باقیه که استادیوم کهریزک غیر استاندارد بود و زیر فشار فیفا درش را بستن و گرنه این شب عیدی حسابی میرفتیم توی فکر

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

بهار اومد که گلها دیدنی شد - بساط سیدعلی بر چیدنی شد

بهار آمد که گلها دیدنی شد
بساط سید علی بر چیدنی شد

دلان مادران پرخون و غمگین
دمان ملاهم چیدنی شد

سرای حاکمان رنگین و زرین
دهان سید علی هم ریدنی شد

شمار بندیان افزون و بیشین
قیام خاموشان هم دیدنی شد

جواب ناصحان تهدید و توهین
بلای جان ما کوبیدنی شد

ندای خاطبان تا ماه و پروین
چراگای سخن روبیدنی شد

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

کوی دانشگاه, آن شب سیاه

هر داغدار که اشکی به گونه آورد
خون ریز را دوباره, به یاد من آورد

آن جا که گر به عالم و داهی آرزوت هست
والی به پیشگاه تو, یک قاتل آورد

نازم هوای نفس که از اعتلای آن
فوج سپاه را سر بسته, در صحنه آورد

خرداد ماه, مزدور و جیره خوار را
پرخاشگر,غارتگر و ضربت زن آورد

موج هزار پاره ببینی به سوی کوی
چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد

من در میان کوی کنم ساعتی درنگ
تا جیغ و اشک و گاز, خبر از حمله آورد

آید دوان دوان و زند بر دهان من
آن خنجری که عیان در پنجه آورد

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

من غلام پکنم, غیر پکن هیچ مگو -- پیش من جز سخن چین و ختن هیچ مگو

آخرین سروده مقام عظما ملقب به خ.ر



من غلام پکنم, غیر پکن هیچ مگو
پیش من جز سخن چین و ختن هیچ مگو

سخن عدل مگو, جز سخن قتل مگو
ور ازین بی خبری عقل مجو, هیچ مگو

دوش دیوانه شدم, دیو مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن, جامه مدر, هیچ مگو

گفتم: ای دیو, من از سبز دگر می ترسم
گفت: آن سبز دگر نیست خطر, هیچ مگو

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
دم بجنبان که بلی, جز که به دم هیچ مگو

شرری, بی صفتی در ره کین پیدا شد
در ره کین چه عزیز است شرر, هیچ مگو

گفتم: ای دیو, چه گه است این؟ وی اشارت کرد
که " به اندازه توست این, بخور و هیچ مگو

گفتم این هوی فرشته است عجب یا بشر است؟
گفت : این غیر فرشته است و بشر, هیچ مگو

گفتم: این کیست؟ بگو, زیر و زبر خواهم شد
گفت: می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پر نفت و نزار
تیز از این خانه برو, تخت ببر, هیچ مگو

گفتم: ای دیو, حیلی کن, نه که این وصف شماست؟
گفت: این هست, ولی جان علی, هیچ مگو

استرالیا – استقبال بیسابقه ایرانیان از جشن چهارشنبه سوری در بریزبین

صدها نفر از ایرانیان ساکن بریزبین با شرکت در جشن چهارشنبه سوری با پایکوبی و پریدن از روی آتش به استقبال نوروز رفتند. جامعه ایرانیان کویینزلند, نهادی انتخابی که برگزار کننده اینگونه مراسم است, با توجه به تعداد شرکت کنندگان سالهای گذشته, خود را برای پذیرایی از حدود صد و پنجاه نفر آماده کرده بود اما آنچه اتفاق افتاد برای هیچکس قابل پیش بینی نبود
هنگامیکه در حوالی ساعت هفت شامگاه کلیه بلیط های تهیه شده به فروش رسید هنوز صفی طولانی پشت درب سالن مانده بودند. سپس نوبت به تهیه بلیط های دست نوشته و مهر شده رسید که آنها هم تمام شدند و هنوز افراد بیشتری در حال وارد شدن به محوطه پولیش کلاب بودند

در آعاز برنامه یکی از مسئولان کانون طی سخنان کوتاهی تاریخچه ای از مراسم نوروزی را برای مهمانانی که اکثرا جای نشستن نداشتند بازگو کرد و سپس نوبت به رقص و موسیقی رسید و شرکت کنندگان به نوبت به محوطه بیرونی باشگاه میرفتند تا فضایی برای پایکوبی افراد داخل سالن ایجاد شود

آنگاه آتشدانهایی در محوطه پارکینگ شعله ور شدند و باز هم صفی طولانی برای پریدن از روی آتشچند تن از هنرمندان محلی و مهمان هم برنامه هایی اجرا کردند که مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفتند. در زمان استراحت هنرمندان, از کلیه مهمانان با پیتزا و نوشابه پذیرایی شد

استفاده از نماد های سبز از ویژگی های چشمگیر این جشن بیاد ماندنی بود که گزارشهای تصویری آن بزودی در معرض دید همگان قرار خواهد گرفت

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

آقای خمینی از بزرگ کردن علی خامنه ای متاسف بود و اظهار کرد, آقای رفسنجانی منتظر چی هستی بابا؟

البته بشر جایزالخطاست ولی درستش اینه که هر وقت متوجه اشتباهش شد, عذر خواهی بکنه و اگه به کسی خسارتی وارد شده جبران بکنه
با این حساب ساده, آقای رفسنجانی یک عذر خواهی بزرگ به این ملت بدهکاره و البته عقلم قد نمبده که چطور ممکنه از پس خسارات دادن بر بیاد

در ضمن معلوم نیست این سردار سازندگی, تقلیدش و سرداریش کجا رفته؟

اگه واقعا مقلد امامه که باید مثل اون عمل کنه, پس نکنه خیلی هم مقلد نیست, اصلا معلوم نیست که تقلیدش آبکی است و یا نانکی و یا هر دو؟
و اگه راستی راستی سرداره که نباید در مقابل این بابا جا بزنه , پس چه جوری در زمان جنگ فرمانده کل قوا بود؟

کم کم دارم به همه چی شک میکنم

پاسخ دفتر خامنه ای رهبر (خ.ر.) به سئوالات گوزانه

با توجه به اینکه تعداد زیادی از ایرانیان قصد دارند که در شب چهارشنبه سوری برای سلامتی مقام رهبری بگوزند, دفتر معطر ایشان به مهمترین سئوالات رسیده پاسخ داده است؛

آیا عقلا و شرعا اینکار جایز است؟
البته اجر هر عملی بستگی به نیت عامل آن و در این مورد خاص, گوزنده آن دارد. با توجه به اینکه در شب چهارشنبه سوری مردم مشغول پریدن از روی آتش و گفتن کلماتی هستند لذا دستان و لبان آنها در حال فعالیت بوده و قابل استفاده برای ادای احترام به جیشگاه مقام رهبری نیست؛ لذا استفاده از سایر اندام های غیر فعال بدن برای این کار خیر جایز است

آیا شرایط خاصی را باید در نظر گرفت؟
البته اگر این شلیک ها با زاویه درست انجام شوند نتیجه بهتری عاید خ.ر. میشود؛ خودشان ترجیح میدهند که هدف اصلی بهتر است ریش مبارکشان باشد

تکلیف ایرانیان خارج از کشور چیست؟
آنها میتواند موارد خود را به سفارت خانه ها و دفاتر نمایندگی خ.ر. تحویل دهند. این مراکز پس از جمع آوری کلیه دریافتی ها, برای ارسال آنها به بارگاه خ.ر. اقدام خواهند کرد و بر حسب حجم آنها از کپسول های مخصوص و یا تانکر های مخصوص حمل گاز استفاده خواهند کرد

کسانی که در نیمکره جنوبی هستند, چه بکنند؟
با توجه به تمام نکات علمی و فقهی, بهتر است که این افراد برای ادای احترام به خ.ر. این کار را در حال پشتک زدن انجام دهند

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

ترا خدا به قیافه اش نگاه کنین , از ا.ن. نژاد هم فتح الله تره



از بس همه مون مجذوب کاپشن شیک و قیافه با حال محموتی شده ایم, ژست های آرتیستی این بابا را پاک فراموش کرده ایم, ولی الحق این یکی هم برای خنده, چیزی کم نداره
نمیدونم بخاطر عمامه شه و یا دهن معمولا بازش؟
حالا فهمیدم چرا همه برادراش رفتن دانشگاه ولی این یکی سر از حوزه در آورد؟

اما از حق هم نباید گذشت, از اون قبلی هاش سر تره, منظورم اون معاوده است که سالهای اول فارسی را هم بلد نبود حرف بزنه و قبل تریش که از بس عاشق بوف و جغد بود حتی ایوان مداین را هم خرابه و ویرانه کرد

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

حیلت رها کن سید علا, فرزانه شو فرزانه شو

حیلت رها کن سید علا, فرزانه شو فرزانه شو
ز اندر سر هاله برآ, پیرانه شو پیرانه شو

هم خویش را وارونه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه برو با روبهان, هم لانه شو هم لانه شو

رو دیده را چون بیده ها, هفت آب شو از ریده ها
آنگه پساب زرد را, پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله کان شوی تا دلبر خاقان شوی
گر سوی ایشان می روی, دولانه شو دولانه شو

آن گوشوار خبرگان هم صحبت چاوز شده
آن هوش بارز بایدت, رایانه شو رایانه شو

چون نام تو شد در هوا ز افسانه خونین ما
جفتی بزن چون سارقان, پنهانه شو پنهانه شو

تو مرغ بدخوانی برو تا مرغ خوش خوانی شوی
چندی بخوان با بلبلان, دستانه شو دستانه شو

کژ دیده ات جایی چرد, و آنگه تو را آنجا کشد
کمتر ز گاوان نیستی, شیرانه شو شیرانه شو

میلی شده حکم و قضا, گرگی شده گشت و سپا
برخیز و با این دودیان, بیگانه شو بیگانه شو

بنواخت نور مجتبی آن برگه های رای را
محمود و احمد ناخوشند, شاهدانه شو شاهدانه شو

گوید جهانی مر تو را, بشنو زبان عقل را
هر عاقلی از تو رمد, فتانه شو فتانه شو

گر چهره بنماید شرف, گم شو از او چون زانیه
ور عقده بگشاید وطن, غمخانه شو غمخانه شو

یارانه دادی روس را از تحفه ها و مال ها
کمتر به خرمن شعله زن, سامانه شو سامانه شو

یک مدتی نادان بدی, یک مدتی حیوان شدی
تا کی چو کردان کج روی؟ دردانه شو دردانه شو

ای واعظ در جام و جم, تا کی زنی با یاوه دم؟
کذب و ریا را ترک کن, بی چانه شو بی چانه شو

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

حیلت رها کن سید علا, انسانه شو انسانه شو

حیلت رها کن سید علا, انسانه شو انسانه شو
و اندر سر هاله درآ, پروانه شو پروانه شو

هم خویش را وارونه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه برو با روبهان, هم لانه شو هم لانه شو

رو دیده را چون بیده ها, هفت آب شو از ریده ها
آنگه خمان زرد را, پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله کان شوی تا دلبر چینان شوی
چون سوی ایشان می دوی, دولانه شو دولانه شو

آن گوشوار خبرگان هم صحبت چاوز شده
آن هوش بارز بایدت, رایانه شو رایانه شو

چون نام تو شد در هوا ز افسانه خونین ما
چاکی زن و چون سارقان, پنهانه شو پنهانه شو

تو مرغ بدخوانی برو تا مرغ خوش خوانی شوی
چندی نشین با بلبلان, خوش خوانه شو خوش خوانه شو

کژ دیده ات جایی چرد, و آنگه تو را آنجا کشد
کمتر ز گاوی نیستی, شیرانه شو شیرانه شو

میلی شده حکم و قضا, گرگی شده گشت و سپاه
برخیز و با این دودیان, بیگانه شو بیگانه شو

بنواخت نور مجتبی آن برگه های رای را
محمود و احمد ناقصند, شاهدانه شو شاهدانه شو

گوید جهانی مر تو را, بشنو پیام خلق را
هر آدمی از تو رمد, رحمانه شو رحمانه شو

گر چهره بنماید شرف, گم شو از او چون زانیه
ور عقده بگشاید وطن, گریانه شو گریانه شو

یارانه دادی روس را از تحفه ها و مال ها
کمتر به خرمن شعله زن, سامانه شو سامانه شو

یک مدتی نادان بدی, یک مدتی حیوان شدی
تا کی چو کردان کج روی؟ فرزانه شو فرزانه شو

ای واعظ در جام و جم, تا کی زنی با یاوه دم؟
کذب و ریا را ترک کن, بی چانه شو بی چانه شو

آقای کیا رستمی, اگــــر ز باغ رعیت ملـــک خـــورد سیبی - بر آورنـــد غلامان او درخت از بیخ

یادداشتی بر نامه آقای عباس کیارستمی در مورد دستگیری سینماگران مستقل

آقای کیا رستمی
اگــــر ز باغ رعیت ملـــک خـــورد سیبی بر آورنـــد غلامان او درخت از بیخ

آقای کیارستمی
نمیدانم مشکل شما در پیدا کردن مخاطب نامه تان چیست؟ اما میدانم که همه مردم مقصر اصلی این بگیر و ببند ها را می شناسند. شاید شما هم خواسته اید سخن آقای رفسنجانی را تکرار کنید که گفته بود "شکایت نمیکنم چون فریاد رسی نیست
اگر یورش شبانه و دستگیری دسته جمعی منحصر به یکی دو مورد بود, جایی برای بهانه های باور نکردنی از قبیل "شیوه های تند و جنجالی جعفر پناهی" باقی میماند, ولی دوست من, شما خوب میدانید که این روزها محل کار و زندگی هیچ شهروندی در پناه امن قانون نیست
در نیمه های شب, با نیروهای ویژه شان به خوابگاه های دانشجویان حمله می برند و صحنه هایی را بوجود میاورند که نظایر آن ها را در خشن ترین فیلم ها هم, کمتر می بینیم. آنچه با جوانان آزاده میهن مان در کهریزک کردند در حد جنایات مغولان و آغامحمدخان بود و بس

آقای کیارستمی
آیا روش ومنش دراویش گوشه نشین هم "شیوه های تند و جنجالی" بود که خانقاه شان را زیر و رو کردند و سران شان را به بند کشیدند؟
آیا دکتر ملکی سالخورده در پی جنگ با خدا بود؟ و اگر چنین بود, آیا توان جنگیدن را هم داشت؟ چگونه میشود کسی را به چنین بهانه های مضحکی ماهها به سیاهچال انداخت؟
آیا فرهیخته ای چون شفیعی کدکنی کاری جز خدمت به فرهنگ و ادب پارسی کرده بود که حرمتش و دلش را آن چنان شکستند؟ چرا برای این مرد فرزانه چاره ای جز کوچیدن به برونمرز باقی نگذاشتند؟
دشمنی کینه توزانه با تدریس علوم انسانی از کجا سرچشمه میگیرد؟ حضور نخبگان عرصه را بر چه کسانی تنگ میکند که آنها را فراری میکنند؟

آقای کیارستمی
همانکه آرای مردم را دزدید, همانکه برایشان خط و نشان کشید و تهدیدشان کرد, همانکه دستور آتش داد, همان کسی بود که آن دستگیری ها و شکنجه های وحشیانه و بدنبال آن دادگاههای نمایشی را راه انداخت و آن اعتراف گیری های ابلهانه تلویزیونی را کارگردانی کرد, و این را بزرگ و کوچک بخوبیی میدانند و جای تعجب است که هنرمندان ندانند

آقای کیارستمی
مقصر خواندن مسئولین سینمایی وزارت ارشاد, آدرس اشتباهی دادن است و از هنرمندی در حد شما غیرقابل قبول . اگر امروز این غلامان افسار گسیخته, درخت های علم و هنر و فضیلت و انسانیت را یکی پس از دیگری از بیخ و بن در میاورند به خاطر آن خروارها سیبی است که طی بیست سال گذشته آن ملک سیاه دل از باغ ملت ایران به تاراج برده و می خورد, آن ملک ظالمی که "آرزوی محال" ش نابودی این باغ و بستان است

و بالاخره آقای کیارستمی
اشاره کردن به اداره زندگی از راه عکاسی و از این قبیل هم تشریفی برازنده قامت صاف و موزون شما نیست
دوست بزرگوار, در این شبهای خونین, خنجرهای بسیاری از دلها میگذرد ولی دل قوی دار, سحر نزدیک است


مهران رفیعی
بیستم اسفندماه هشتاد و هشت

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

برنامه و علت احضار سفرا در دو هفته آینده

شنبه – آلمان , اعتراض به آزادی رهبر پژاک
یکشنبه – ایتالیا , اعتراض به دستگیری خبرنگار صدا و سیما به اتهام قاچاق اسلحه
دوشنبه – نروژ , اعتراض در مورد دادن پناهندگی به کنسول معترض و مستعفی جمهوری اسلامی
سه شنبه – فرانسه , اعتراض در مورد دستگیری دیپلمات های مهاجم به تظاهرکنندگان
چهارشنبه – پاکستان, اعتراض در مورد افشای دستگیری و تحویل دادن ریگی به ماموران چمهوری اسلامی
پنجشنبه – ترکیه, اعتراض به پناه دادن ایرانیان متواری
جمعه – تمام دنیا به جز چین کمونیست و زیمباوه و سوریه و ونزوئلا از طریق سکوی های نماز جمعه
شنبه – انگلیس , اعتراض به بلوکه کردن حساب سید مجتبی
یکشنبه – هند, اعتراض به عدم مشارکت در پروژه خط انتقال گاز
دوشنبه – عراق, اعتراض به انجام انتخابات بدون شورای نگهبان
سه شنبه – آرژانتین, اعتراض به احضار دیپلمات های ایرانی به اتهام شرکت در عملیات تروریستی
چهارشنبه – ژاپن, اعتراض به انجام تظاهرات ضد جمهوری اسلامی در زمان بازدید لاریجانی
پنجشنبه – استرالیا, اعتراض به برهم خوردن ضیافت سفارت در کانبرا به مناسبت سالگرد انقلاب

برنامه ریزی برای هفته های بعدی در حال انجام است و بزودی اعلام خواهد شد

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

پخش فيلم مستند از محاربه دكترملكى با خدا, امشب از صدا وسيماى ميلى

با توجه به بى اعتمادى مردم به اظهارات مقامات ارشد نظام و استقبال عمومى از رسانه هاى معاند و ساختار بشكن, شبكه تلويزيونى مقام معظم خ.ر. امشب قسمتى از نبرد دكتر ملكى با خداوند گار عالم را نشان ميدهد تا فريب خوردگان بينند كه چگونه اين پيرمرد فرتوت, در روند آخر محاربه زیر دو خم خدا را گرفت و با یک حرکتی چکشی, اول او را فتیله پیچ و سپس ضربه فنى كرد. پس از خاتمه محاربه, خدای مصدوم با خودرو بیماربر مسکویچ به بیمارستان خصوصی دکتر ولایت الدوله منتقل شده و تحت درمان طبیبان روپوش شخصی قرار گرفته است

البته با توجه به استفاده از دستگاهاى تصوير بردارى چيني و فيلم برداران روسى , كيفيت فيلم اصلى مطلوب نبوده و هم اكنون برادران لاريجانى وتيمى از برادران گاهى لباس شخصى, مشغول بازسازى قسمتهاى برفكدار آن مى باشند
نسخه اصلی فیلم به رویت کلیه رجال سیاسی کودتا, از هاله داران تا بی هاله گان, رسیده و همگی بر اصالت آن صحه گذاشته اند
در ضمن در مدت مرخصی استعلاجی خداوند بزرگ, مقام معظم خ.ر. با حفظ سمت سازمانی به انجام وظایف خداوندگاری نیز خواهند پرداخت

خدا شون هم پهلوان پنبه س و گرنه ملکی و یزدی عمرا روی تشک نمی رفتن, اون هم توی سنگین وزن

یادش بخیر اون قدیم مدیما که هنوز رسم و رسومات لوطی گری و جوونمردی سکه یه پول نشده بود, توی هر محله ای داشی بود که جلوی اوباش ها قدم علم میکرد و اجازه نمیداد جیک بزنن و با چشم های ناپاک شون به ناموس مردم نیگاه چپ بیندازن
بعدش هم که این فکلی ها اومدن و بساط اون رسم و رسومات را جمع کردن, یک چیزایی را سر هم کردن و نوشتن که نذارن اراذل و اوباش میدون داری بکنن, بزبون ساده قرار گذاشتن که بجای امثال داش آکل یک تشکیلاتی راه بیندازن که مواظب حق و حقوق زن و بچه مردم باشه
بالاخره کار بجایی رسید که برای هر چیزی یک قانون و مقرارتی درست کردن, حتی برای رفتن روی تشک کشتی, بر اساس کبوتر با کبوتر, باز با باز, و اسم هایی هم چاپ زدن, پر وزن و خروس وزن و چه و چه
اما از وقتی که این کاکا رستم توی ولایت ما به قدرت رسیده همه چی قاطی پاطی شده, دیگه نه خبری از اون لوطی گری های خودمون هست و نه اثری از قانون بازی این فرنگی ها
خلاصه اوضاع آن چنان خر تو خر شده که حتی پیرمردهای هشتاد ساله هم ادعای پهلونی میکنن, اون هم در سنگین وزن
پناه بر خدا, آدم دردش را بکی بگه که ملکی و یزدی فرتوت هم پنجه در پنجه خدا انداختن
کنار گود هم بجای شیرخدا ولادیمیر و هو جین ضرب میگیرن و چیزایی را می خونن که ما سرمون نمیشه
خدا خودش آخر و عاقبت همه مون را بخیر کنه
آمین

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

وزیر امور خارجه استرالیا: بارها از دولت ایران قاطعانه خواسته ایم که به حقوق شهروندان خود احترام بگذارد

آقای استفان اسمیت, وزیر امور خارجه استرالیا, از اقدامات این دولت در اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر در ایران و بویژه توسل به خشونت, تهدید و دستگیری تظاهرکنندگان معترض, سخن گفته است

این اقدامات که از طرف دفتر وزیر و در پاسخ به نامه هواداران دموکراسی برای ایران – کویینزلند, اعلام شده اند شامل موارد زیر میباشند؛

مطرح کردن مکرر ناخشنودی دولت استرالیا از موارد نقض حقوق بشر در ایران با سفیر جمهوری اسلامی در کانبرا ( آخرین مورد آن در ژانویه گذشته ) و همچنین از طریق سفارت استرالیا در تهران

درخواست از مقامات ایرانی در مورد محاکمه شفاف و عادلانه معترضین با توجه به تهعدات بین المللی خود

پشتیبانی استرالیا از قطعنامه سالانه سازمان ملل در مورد محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران. در این قطعنامه نگرانی عمیق جامعه جهانی از عدم احترام به حقوق شهروندان ایرانی و از جمله بد رفتاری با زندانیان و بازداشت شدگان, منعکس شده است

هواداران دموکراسی در ایران طی ماههای گذشته گردهمایی های اعتراضی متعددی در بریزبین, مرکز ایالت کویینزلند, بر پا کرده و اخبار واقعی ایران را به گوش مردم و سازمان های پیشرو رسانیده و با تهیه تومار و جمع آوری امضا از مقامات استرالیایی خواسته اند که با محکوم کردن اقدامات غیرقانونی دولت ایران, از مردم کشورمان پشتیبانی کنند

از خمینی و جام زهر تا عزراییل و جام خشم

روح الله خمینی جام زهر را سرکشید تا آن جنگ ویرانگری را که نعمت می نامید, خاتمه یابد
و حالا نوبت عزراییل است که جام خشم را در کام ریزد تا این خشونت شیطانی را که مقدس می خوانند, پایان گیرد


(جام = ج (جنتی) + ا ( ا.ن. نژاد) + م ( مصباح

(خشم = خ ( خامنه ای) + ش ( شریعتمداری) + م ( مرتضوی

۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

یک ملت بزرگ در دام دو پدر عروس نابکار

ا.ن. نژاد در سفر اخیرش به سوریه برای توهین به وزیر خارجه آمریکا, سخنان وی را " دو کلمه ازمادر عروس" خواند که البته اظهار نظرش نشانگر پختگی سیاسی , شعور اجتماعی و تربیت خانوادگی خودش می باشد
اگر با همان ادبیات ا.ن. نژاد بخواهیم اوضاع کشور بلازده خودمان را توصیف کنیم باید بگوییم بیشتر بدبختی های مملکت از نیات پلید دو " پدر زن" سرچشمه میگیرند , یکی غلومعلی حداد غافل, پدر زن شاهزاده مجتبی و مشاور اصلی خ.ر., و دیگری اسفتدیار رحیم مشایی , پدر زن فرزند ا.ن. نژاد و خط دهنده اصلی او
شاید ا.ن.نژاد خوش هم دل پری از رحیم مشایی داشته و چون در خانه خود جرات اعتراض نداشته, دق دلش را در خانه بشار اسد خالی کرده است

۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

چرا کلاسهای ابو عروس ( حداد غافل) تعطیل شده؟

از وقتی که این علی اردشیر مارمولک, ابوعروس را ار بالای کرسی ریاست مجلس ریش و پشم پایین انداخته, غلامعلی ( غلام سید علی) هم بیکار ننشسته و سرگرمی های جدیدی برای خودش راه انداخته و حسابی مشغول شده, بحدی که دیگه حتی فرصت سر خاراندن را هم نداره, , بطوریکه شایعه شده که در مواقع لزوم نوه هایش, یعنی فرزندان آقازاده مجتبی, سر پدر بزرگ شان را می خارانند

هر چند که اخبار مربوط به قسمت های اندرونی بیت رهبری و ابیات وابسته کمتر به اطلاع رعایا میرسد ولی یکی از خواصی که هنوز مردود نشده, اطلاعات دشت اولی را در مورد مشغله های ابوعروس رشانه ای کرده تا دیگر کسی خیال های باطل بسرش راه ندهد

طراحی و ساخت دستگاه ابریشم بافی و دستمال سازی از شاهکارهای جدید ابوعروس است که محصولات مرغوب و ممتاز آن حسابی به دل و سایر قسمتهای آقا نشسته است

تلاش برای شاخت مواد مرغوب و خالص و شوخت های بیدود و معطر هم در کارنامه ابوعروس نوشته شده که حتی ممکن است منجر به دریافت جایژه نوبل در رشته فیژیک هشته ای بشود

امیدوارم این اخبار دشت اول, نوری بر ژوایای بینهایت تاریک ابیات رهبری انداخته و دیگر کسی پاپی این عژیژان نشود و اجاژه دهند که ماست شان را بخورند
و خدا کند از صدقه سری آقا, نوری هم بر دل خواص مردود بتابد تا بلکه در امتحان تجدیدی شهریورماه نمره قبولی بگیرند, از همان نورهایی که رنگ سبز پرچم را گاهی آبی و زمانی سیاه میکند, آمین

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

رفسنجانی برای سلامتی آشیخ محمد یزدی در آن دنیا دعا کرد

واقعا که این سردار سازندگی مرد بزرگ و با گذشتیه , از معرفتش هرچی بیگم کم گفتیم. توی این آب و هوای نا مساعد, بلند شده و یک تنه رفته توی بیمارستان که برای سلامتی شیخ محمد دعا بکنه, البته که دعا های توی بیمارستان بهتر اجابت میشه

راستی حالا که نوبت دعا کردن و از این جور کار هاس, بد نیست سردار یک فاتحه ای هم برای قوه قضاییه بخونه که در زمان شیخ محمد سل گرفت و بعدش هم در دوره اون معاوده گرفتار طاعون شد, و اخیرا هم از دست برادر علی مارولک سرطان گرفت و مرد

در ضمن اگه شیخ هنوز ریق رحمت را سر نکشیده, مستحبه که سردار تکلیف مستغلاتش را هم راست و ریس بکنه, آخه حیفه که اون املاک محترم بدست ورثه نالایقی بیفتن , اون هم توی این شرایطی که به قول آقا محسن, فایزه خانم مشکلات روزمره مالی دارن

و بالاخره اگه هنوز کسانی از قبیل روح الله حسینیان و حمید رسایی و ا.ن. نژاد هم دوست دارن که مهربونی و دل نازکی سردار را امتحان کنن, کسی جلوشون را نگرفته. کافیه خودشون را به مردن بزنن و نعش کش صدا کنن, مطمئنم که سردار چنان فاتحه سوزناکی براشون بخونه که حتی دل ولادیمیر هم کباب بشه, حالا حساب کنین وقتی که حلوای خود آقا را بخوریم چیکار میکه, محشری راه میندازه که بیا و ببین

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

بشکن بشکنه, بشکن! من هم میشکنم, بشکن! ساختارو میشکنم, بشکن! بندا رو مشکنم, بشکن

حالا که قرار شده چهارشنبه سبزی راه بیندازیم بد نیست که به فکر حاجی نوروز سیز هم باشیم
***
بشکن بشکنه, بشکن
من هم میشکنم, بشکن
ساختارو میشکنم, بشکن
بندا رو میشکنم , بشکن
****
بشکن بشکنه , بشکن
اینجا ایرونه, بشکن
شهرا ویرونه , بشکن
غمدار فراونه , بشکن
انسون حیرونه, بشکن
ساندیس تو میدونه , بشکن
کیک هم فراونه , بشکن
گزمه چرخونه , بشکن
بندی فراونه , بشکن
یارم تو زندونه , بشکن
گورکن فراونه , بشکن

*****
بشکن بشکنه, بشکن
هر چی بشکنم, یارو گله داره
جهل رو بشکنم , یارو نمیذاره
غم رو بشکنم, یارو نمیذاره
فقر رو بشکنم, یارو نمیذاره
فیلتر بشکنم, یارو نمیذاره
بند رو بشکنم, یارو نمیذاره
هر چی بشکنم, یارو گله داره

****
بشکن بشکنه, بشکن
من هم میشکنم , بشکن
ساختار میشکنم, بشکن
جون آدما , بشکن
جون دلبرا, بشکن
جون مادرا, بشکن
جون زنده ها, بشکن
ساختار میشکنم, بشکن
امروز میشکنم , بشکن
فردا میشکنم , بشکن
هر روز میشکنم , بشکن

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

حیلت رها کن سید علا, آواره شو آواره شو

حیلت رها کن سید علا, آواره شو آواره شو
و اندر دل آتش درآ, جزغاله شو جزغاله شو

هم خویش را وارونه کن هم خانه را ویرانه کن
آنگه برو با رهزنان همراهه شو همراهه شو

رو دیده را چون بیده ها, هفت آب شو از ریده ها
آنگه شراب زرد را, پیمانه شو پیمانه شو

یک مدتی نادان بدی, یک مدتی حیوان بدی
تا کی چو فرزین کژ روی؟ شرمنده شو شرمنده شو

ای واعظ در جام و جم, تا کی زنی با یاوه دم؟
کذب و ریا را ترک کن, بی چانه شو بی چانه شو

بر اساس لغت نامه مشاور ا.ن. نژاد : کلهر یعنی فاحشه کالیفرنیایی

با توجه به نبوغ مهدی کلهر در مورد کشف رمز اسامی قربانیان خشونت رژیم کودتا ( به جملات ایشان در پایین همین نوشته توجه فرمایید), اسم خود ایشان هم با همین روش مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه چنین است

کلهر = کل + هر
کل = مخفف کالیفرنیا
هر = فاحشه
پس در جمع میشود= فاحشه کالیفرنیایی
Cal + whore

*****

البته در زبان روزمره مردم پیشوند کل, کاربرد دیگری هم دارد و منظور از آن کربلایی است ولی با توجه به سوابق مهدی کلهر و آنچه اعضای خانواده اش در مورد او گفته اند, همان ترجمه بالا درست تر است
این پیشوند بیشتر به برادران لاریجانی می‌‌خورد که متولد کربلا و نجف هستند

برخی هم میگویند که تلفط درست اسم ایشان, کالهر است که به صورت زیر ترجمه می شود
کال + هر
Call + whore
و یا فاحشه تلفنی

ناگفته نماند که مقصر اصلی کماکان همان دانشگاه اکسفورد است که چنین مترجمانی تربیت میکند. در بقیه کلاسهای مترجمی به دانشجویان گفته میشود که کاری با اسمها نداشته باشند و مثلا نخست وزیر انگلستان را همان گوردن بروان بنویسند و نه ترجمه دست و پاشکسته ای مثل دست پخت آقای مهدی کلهر که در آن صورت اسم ایشان هم چیزی میشد مثل قلعه قهوه ای

و از آنجاییکه حاجی مهدی مشاور رسانه ای آقای ا.ن. نژاد است خوبست این نکته را هم بداند که بسیاری از مردم دنیا ندا را می شناسند, البته با تلفظ های مختلف و از جمله نیدا بر وزن پیدا, و از او به عنوان سمبل جان باختکان بیگناه راه آزادی یاد میکنند
اگر آقای مشاور حرف مرا قبول ندارد می تواند از دخترش بپرسد البته به شرط آنکه نرگس خانم گوشی تلفن را سرجایش نگذارد

در ضمن کتک زدن همسر و مجروح کردنش در همه زبانها عملی‌ زشت است و نیازی به ترجمه هم ندارد


البته این تعابیر فقط و فقط در مورد مهدی کلهر مصداق دارد و کوچکترین ارتباطی با سایر کلهر ها ندارد


***************************************************

از مصاحبه مشاور رسانه ای ا.ن. نژاد با خبرنگار مهر

به معنای اسم ندا آقاسلطان توجه کنید. ترجمه اسمش به انگلیسی می‌شود «فریاد آقای شاه» یعنی این مملکت با سابقه ۳۰ سال جمهوری به جایی نرسید و باید آقای رضا پهلوی برگردد