۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

نا بود شود رهبر هر ظلم و شقاوت




رنگ ِ دیانت    

هر رنگ قشنگ است, بجز  رنگ ِ دیانت    
زین رنگ شکست آن همه دلهای ِ جماعت 

بس شرط بود لازمه ِ صدر ِ و زعامت
داری تو نشانی  ز بصیرت , نمادی  ز صداقت؟  

سرقت نبود جرم در این عصر ِ فقاهت
صد عیب و خطا هست در آن اصل ِ ولایت


رنگین شده هر کوی  ز آثار ِ جنایت
نا بود  شود  رهبر هر  ظلم و شقاوت

صد عیب و خطا هست در ین اصل ِ ولایت


رنگ ِ دیانت    

هر رنگ قشنگ است, بجز  رنگ ِ دیانت    
زین رنگ شکست آن همه دلهای ِ جماعت 

بس شرط بود لازمه ِ صدر ِ و زعامت
داری تو نشانی  ز بصیرت , نمادی  ز صداقت؟  

سرقت نبود جرم در این عصر ِ فقاهت
صد عیب و خطا هست در آن اصل ِ ولایت


رنگین شده هر کوی  ز آثار ِ جنایت
نا بود  شود  رهبر هر  ظلم و شقاوت

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

صد صدا از هر ندا


صد صدا از هر ندا
چون جهان کوه است و کار ِ تو جفا
صد صدا آید بگوشت از ندا


زانکه چشمت آشنای ِ نور نیست
راه و خطت بهتر از هر کور نیست


سرقت آرای ِ مردم  جاهلی ست
کشتن ِ افراد ملت  کافری ست

دیده ات را روزن ِ تصویر نیست
ظلم و جورت از سر ِ تدبیر نیست


جای ِمِهری در دلت سنگی بود
زان سبب از لاله ها خون می چکد

از تقلب یک شبه رسوا شدی
قطب ِ بد نامان و بدکاران شدی


پنبه را از حفره ِ گوشت ستان
تا شوی آگه ز نام ِ جان ستان


گر مبارک بشنوی از این و آن
یا اگر اسمت  دوبار آید میان
نکته ای باشد در آن بند ِ شعار
با تو آنرا من بگویم , گوش دار
 روی مردم با تو و آن بن علی است   
وان  مبارک, اسم ِ رذل ِ دیگری است


آنکه بر بامی صدایت میکند
از تو و جورت شکایت میکند


ای که هفتادت برفت و هنوزم غافلی
از چه باشد ریشه این جاهلی؟

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

ای سرو ِ سامانم بخوان

تقدیم به استاد شجریان


ای سرو ِ سامانم بخوان

ای سرو سامانم بخوان
بازم بخوان, بازم بخوان
از درد ِ شب  وز رنج  ِِ روزانم بخوان
دمساز ِ نی , هم سوز ِجان
در سوگ ِ ایرانم بخوان
بازم بخوان, بازم بخوان
ما را بده  ره توشه ای
در این شب ِ تلخ ِ زمان
بازم بخوان, بازم بخوان
از سایه و آن ارغوان
از بانیان تا رومی و  این حاضران
از آرش و تیر و کمان
از آن درفش ِ کاویان
از بندیان ِ بی نشان
از مادران ِ لب به جان
بازم بخوان , بازم بخوان
نرم و سبک چون پرنیان
ما را ببر تا بیکران
در آسمان تا کهکشان
بازم بخوان, بازم بخوان

با ما تو بودی هر زمان
در روز ِ صلح و جنگ مان
هم شادی و هم مرگ ِمان
جاری بکردی اشکمان
 در سوگ ِ بم و آن ارک مان
گاهی به  ِرنگی  ِ شادمان
بردی ز دل اندوه مان

کردی سفر در ملک ِ جان
همدرد ِ نی, با کاروان
از  اصفهان تا دیلمان
داری تو درد ِ دیگران
همچون قمر, همچون بنان
بخشی تو روح ِ تازه ای
بر خستگان, دلمردگان
با ما بمان, با ما بمان
 بازم بخوان, بازم بخوان

خواندی بسی در بوستان
بر تربت ِ رند ِ زمان
در حلقه ِ صاحبدلان
از سعدی  وغیب اللسان
هم قصه  ِ آن طوطیان
یادش بخیر, مشکاتیان

رفتی به شهر ِ صوفیان
کردی تو درد ِ نی , بیان
شمعی شدی,  در آن میان
آتش زدی,  بر جان ِ شان
زان عارف ِ ایرانیان
خفته ِ به شرق ِ رومیان

چون کهنه شد دیدارمان
افزوده شد اندوه مان
خود آمدی تو سوی مان
با جمع ِ آن  رامشگران, خنیاگران
هر دم بیاید یادمان
آن محفل ِ شیرین مان
خواندی ز ضحاک ِ زمان
وز خیزش ِ آهنگران
کردی دگرگون حال ِ مان
بازم بیا, بازم بیا
تا منزل ِ بس دورمان
این نوسرای  ِ خوبمان
با نور ِ چشمانت بیا
بازم بخوان, بازم بخوان
با دخت و هم پورت بخوان
از دل  ِبکن  زنگار ِ مان
بانگت بود  درمان ِ مان
بازم بیا, بازم بیا
ای سرو ِ سامانم بیا

با ما بمان, با ما بمان
بازم بخوان, بازم بخوان
در باغ و بستان خوانده ای
در  خار و خاشاکم بخوان
در شام ِ تارم خوانده ای
تا  روز ِ تابانم  بخوان
ای سرو سامانم بخوان
ای  بخت ِ بیدارم بخوان
ای عقل ِهشیارم بخوان
با زم بخوان, بازم بخوان
ای سرو سامانم بخوان


بیست و پنجم خرداد ماه نود

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

دستبند و زندانت چرا - به پاسداشت وکیل در بند, نسرین ستوده


 دستبند و زندانت چرا؟

ای بانوی  در بند ِ ما
لطفی بکن در حق ِ ما
برگو به ما این ماجرا
دستبند و زندانت  چرا؟

 کشتی مگر تو هاله را؟
زهرا, ندا, پروانه را؟
برپا تو کردی فتنه را؟
کردی نهان رای مرا؟
ویرانه کردی خانه را؟


باور ندارم من, چرا؟
چون دیده پیشینه را
پیدا بکردم ریشه را

آنی که به تزویر بر آن مسند ِ بالا بنشسته
با ظلم و ستم ها , دل ِ ملت بشکسته
از عصر و  زمان پاک گسسته
بند ِ شتران را بدر ِ محکمه بسته

هر چند سگان کرده رها, سنگ ببسته
زان بند که بر دست تو بسته, نرسته
خوش باش که آن قایق موهوم شکسته
فردای وطن سبز و خجسته

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

نماد زندگانی


نماد زندگانی 

یکی سبزم نماد ِ زندگانی
نه آن برگی  که میرد  در خزانی

بروید ریشه ام  در ملک  ِ یزدان
از آن گیرم حیات ِ جاودانی

صبا آرد مرا پیغام ِ یاران
همه لطف و صفا و مهربانی

نشیند بر تنم هر شبنم ِ پاک
تو و  آن قطره های ارغوانی

از آن سرخی که رسته در کنارم
ز گلبرگ  و زان  داغ ِ میانی

شنیدم قصه های جان ستانی
زهاله, از ندا, وز دیگرانی

توان گیرم از آن پر نور ِ تابان
چه داری در توان جز ابلهانی؟

چه باشد حاصلت از رنج ِ مردم؟
که باشد رهبرت در زندگانی؟

چرا گویی تو یک سر لنترانی؟
چرا باشی اسیر ِ بدگمانی؟

نگیری درسی از این چرخ ِ گردون؟
که گوید هردمی با هر زبانی

ریا و سرقت و قتل و تبانی
نباشد راه و رسم حکمرانی

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

چرا هاله؟


 چرا هاله؟

چرا هاله تو گامی برنداری؟
مگر زخمی تو اندر سینه داری؟

نگه کن بر حبیبان ِ سیه پوش
مبادا بار ِ غم بر غم گذاری

ار آن فوج ِ بسیجی در لواسان
عیان شد دشمنی پر کینه داری

ربودند عزتت از دوش ِ یاران
چنین نا مردمی  در یاد داری؟

چرا زد ضربه ای بر دخت ِ عزت؟
تو که خود و زره بر تن نداری

فرو ده درد ِ خود, از خاک بر خیز
اگر توش و توان در بنیه داری

به همبندان ِ بی تقصر اندیش
نشاید چشمشان بر ره گذاری

کشیدی سختی این شام ِ تاریک
دو گامی تا سحر راه داری

تو که خون ِ دلی از لاله داری
چرا رنگ و رخی سیمینه داری؟

از آن آهی که آمد از عزیزان
بدانستم که سیمرغی, سر ِ پرواز داری

دریغ از من, ندانستم من آن راز  
 چرا در قلب ِ ملت خانه داری؟

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

فغان از کشتن زهرا و هاله - به پاسداشت همه زنان آزاده ایران زمین


فغان از کشتن زهرا و هاله 

تا دختران ِ ایران سروان ِ سر فرازند
دامان و کوهساران  رنگین چو لاله زارند
از جهد و رنج ِ ایشان
انفاس تازه گیرند, سبزان که بیشمارند

بنگر به  این عزیزان
جمعی جدا زیاران
نسرین به بند و زندان

سیمین همی سراید
پروین دمی نساید
شیرین حماسه سازد

و آن مادران ِ لاله
در سختی زمانه
محکم چو سنگ خاره

با حمله شبانه
بی عذر و هر بهانه
تبه شد حرمت ِ انسان و خانه
چه آمد بر سر پاک ترانه؟

دگر آمد شبی  با درد و ناله
بیادم آورد شبهای ژاله
فغان از کشتن زهرا و هاله

گردآفریدان- تقدیم به دختران سلحشور ایران زمین


گردآفریدان 
تا دختران ِ ایران, سروان ِ سر فرازند
دامان و رخت ِ میهن, رنگین چو لاله زارند
از جهد و رنج ِ ایشان
سرمشق ِ تازه گیرند, سبزان که بیشمارند

بنگر به  پشت دیوار
مشتی , نشان ِ خروار
با حکم این فقیهان
مهری جدا زیاران
نسرین به بند و زندان

سیمین همی سراید
پروین دمی نساید
شیرین حماسه سازد
و آن مادران ِ لاله
با صبر و استقامت
سرگرم ِ کارزارند

بی عذر و هر بهانه
سوزد بسی ترانه
بگویم از ندا, زیبا و هاله؟

ساکت چرا نشینم؟
از خودخوری چه سازم؟
از بیخودی چه یابم؟
برده چرا بمانم؟
مادر چنین نزادم

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

در سوگ زنده یاد هاله سحابی - شعری از مهران رفیعی


در سوگ هاله 

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
خود هاله بودی, چون شمع محفل

در روز سوگواری, بی حجب و شرمساری
نامردمی بکردند این روبهان بیدل

با بوق و داد و کرنا, در گوش پیر و برنا
افسانه ها  بگفتند از قصه های باطل

در عهد این فقیهان, خودکامگان , پلیدان
جز درد و رنج و حسرت, چیزی نگشت حاصل

با عزم سبز ملت, با هوش و با درایت
بر پا کنیم نظمی, از نخبگان عادل

نکاتی از نامه شجاعانه پدر بزرگ زنده یاد هاله سحابی به رهبر جمهوری اسلامی


نامه شديدالحن يدالله سحابی به آيت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی به تاريخ ۱۳۷۸
به نام خدا
بسمه تعالی
۲۳/۵/۱۳۷۸
مقام محترم رهبری جمهوری اسلامی ايران
حضرت آيت‌الله خامنه‌ای

با سلام و دعای خير و عافيت
اين نامه از طرف کسی است که بيش از نود سال عمر عاريتی را پشت سر گذارده، در آستانه لقای دوست و لبيک‌گويی به دعوت داور قرار گرفته، ،... فريضه‌ای فرا راه خود می‌بينم که به مصداق "معذره الی ربکم" ناگزير از ادای آن هستم
حوادثی که طی دو سال بعد از انتخاب آقای خاتمی به رياست جمهوری يکی پس از ديگری رخ داده است، از هتک حرمت مراجع عظام و قتل‌های فجيع زنجيره‌ای تا حمله وحشيانه بخشی از نيروهای انتظامی و گروه‌های غيرقانونی فشار به خوابگاه دانشجويان (که متعاقب تصويب غيرمنتظره طرح اصلاح قانون مطبوعات، اقدامات شتاب زده و غيرقانونی دادگاه ويژه روحانيت و فشارهای دائم بر مطبوعات مستقل و مردمی همانند زنجيره‌ای از حوادث نامطلوب پديد آمد) نگرانيهايی برای اين جانب که عمری را در عشق به سعادت ملت و سرافرازی وطن طی کرده‌ام به وجود آورده است که ناگزير از طرح آنها هستم. از طرفی می‌بينم که در نظام مبتنی بر ولايت فقيه تمامی راهها به ولی امر ختم می‌شود و همه عاملان اقدامات نگرانی‌آور، به طور مستقيم يا غيرمستقيم و به حق يا ناحق، خود را منتسب به مقام رهبری و مدافع ولايت فقيه معرفی می‌نمايند. از اين جهت بر آن شدم که مستقيماً نامه‌ای به جنابعالی بنويسم

قبل از هر چيز از جنابعالی می‌خواهم دستور دهيد که آمران و عاملان جنايت حمله به کوی دانشگاه را، همچون متهمان به آشوبهای خيابانی ،بدون ملاحظه نسبت به اسم و رسم و مقام و منصب به مردم معرفی ‌کنند و آنان را به پای ميز محاکمه بکشانند تا سزای جناياتی را که مرتکب شده‌اند، دريافت نمايند. همچنين تکليف گروههای رسمی و غيررسمی فشار را که در تبليغاتشان خود را مدافع، ياور (انصار) و منتسب به آن مقام می‌دانند برای هميشه روشن فرماييد. اينان دشمنان زيرک يا دوستان نادانی هستند که با اعمال خلاف دين و قانون و عرف، دل مردم را خون کرده‌اند و موجب وهن مقام رهبری هستند

به يقين مستحضر هستيد که سياست‌ها و برنامه‌های صدا و سيما، عمدتاً جانبدارانه و يکطرفه در خدمت اهداف گروهها و انديشه‌های سياسی خاصی است که بعضاً در تضاد با مصالح ملی و مواضع اعلام شده جنابعالی است. در برخی از برنامه‌های صدا و سيما (نظير "هويت" و "چراغ") به حرمت و حيثيت شهروندان تجاوز می‌شود
امروزه قوه قضائيه به تصديق قضات و حقوقدانان مسلمان، متعهد و دلسوز نظام که خدمات آنان بر همگان و بر شخص جنابعالی پوشيده نيست، بدترين دوران تاريخ خود را می‌گذراند. وضع دادگستری بسيار اسفناک، رقت‌بار و درهم ريخته توصيف می‌شود. قوه قضائيه و دادگاههای متنوع ويژه و غير ويژه آن، فقهای شورای نگهبان، سازمان صدا و سيما، روزنامه‌ها و نشريات غوغاسالار، گروههای فشار و عناصر قانون شکن به طور آشکار و بی‌پروا خود را منتسب به مقام رهبری و مورد حمايتهای مادی و معنوی بيت آن مقام و مجری منويات رهبری معرفی می‌نمايند و برخی از مصاحبه‌ها و مذاکرات نيز چنين تصوراتی را در اذهان مردم تقويت می‌کند. سياستها و عملکردهای اين نهادها و محافل يکی از عوامل بسيار مؤثر در تشديد نارضايتی مردم، دامن زدن به اختلافات و در نهايت، وهن مقام رهبری است. آنچه مع‌الاسف در شعارهای انحرافی حوادث تأسف‌بار اخير به طور واضح و آشکار و با عبارات مختلف ابراز گرديد، برخاسته از همين زمينه‌ها بود. مؤثرترين راه اصلاح اين ذهنيت نه تنها اعلام نظر شفاف و صريح مقام رهبری درباره اين جريانات و تبری از اين عملکردها، بلکه تغيير مسئولان اين گونه نهادها و اصلاح سياستها و عملکردهای آنان است
عدم تفويض بموقع فرماندهی نيروی انتظامی به وزير کشور که قانوناً مسئول حسن اجرای وظايف اين وزارتخانه کليدی و تأمين امنيت داخلی کشور است، امری غيرمتعارف در شيوه کشورداری در دنيای امروز است و حتی می‌تواند زمينه‌ساز حوادث خونباری همچون فاجعه کوی دانشگاه تهران گردد. در قانون اساسی مصوب آذر ماه ۱۳۵۸، تنها فرماندهی کل نيروهای نظامی (که صرفاً مسئول حفظ امنيت مرزها هستند) به رهبر انقلاب واگذار شده بود. در تغييرات اعمال شده در خرداد ماه ۱۳۶۸، فرماندهی نيروی انتظامی نيز به رهبری واگذار شد. اين کار خطای بسيار عظيمی بود، زيرا وزارت کشور که مسئول حفظ امنيت داخلی است بايد بر نيروی انتظامی کنترل داشته باشد. نمی‌توان وزارت کشور را مسئول دانست اما اختيار نيروی انتظامی را به مقام ديگری سپرد. بنابراين، راه درست اين است که کليه اختيارات، از جمله اختيار عزل ونصب فرماندهان نيروی انتظامی‌ به وزير کشور واگذار شود
اينجانب لازم به توصيه می‌دانم که چگونگی اعمال نظارت استصوابی شورای محترم نگهبان مورد شور و تجديدنظر قرار گيرد و اصلاح گردد، به نحوی که نمايندگان واقعی، شايسته و مورد علاقه مردم، بدون شائبه يکسونگری بتوانند به مجلس راه يابند، نمايندگانی که هم به اتکای آرای واقعی مردم و هم به دليل شايستگی‌ خود بتوانند نقش مؤثری در رفع بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سياسی جامعه ايفا نمايند

اينجانب از موضع ناصحی شفيق و امين و بطور شفاف و صريح مهمترين نکاتی را که به نظرم می‌رسيد با جنابعالی در ميان گذاشتم و آرزو می‌کنم که پيش از آنکه آتش فتنه به ارکان نظام سرايت کند و راه اصلاح بسته شود، تعارضات در مديريت کشور و حاکميت و مردم را به تفاهمی پايدار که مورد رضای خدا و خلق او باشد تبديل نماييد