۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

مردن عوض علی کردان یادآور مرگ امیر اسدالله علم و آن رژیم کودتا


چند روز قبل, سرطان خون عوض علی کردان را از پای در آورد تا خانواده اش, رهبر جمهوری اسلامی و کارگزارانش را داغدار کند. هیات دولت هم با صدور اطلاعیه ای رسمی که با غلط املایی هم همراه بود, از او به عنوان یک خادم نمونه نظام, یاد کرد. برادرانی هم که بر صندلی های ریاست مجلس و قوه قضاییه جلوس کرده اند, پیام های مشابهی فرستادند و تاکید کردند که نامبرده در تمام دوران جمهوری اسلامی, با دل و جان درخدمت دستگاه ولایت بوده است

با این مرگ نا بهنگام, خانواده کردان بیشترین صدمه را تحمل کرد. از دست دادن عزیزان, برای هرکسی سخت است, اما آنچه به کمک انسانها میاید همدردی صمیمانه مردم است و تسلیت های قلبی شان و قطره های راستین اشک شان, و دریغا که این خانواده داغدار از جنین موهباتی محروم هستند
برای مردم هم که "خبر مرگی" در کار نبود, چرا که عوض علی, سالها بود که زنده نبود. تقصیر کسی هم نبود, خودش انتخاب کرده بود که زنده نباشد

از بازی های عجیب روزگار اینکه سالها قبل, امیر اسدالله علم هم با همین بیماری به دیار باقی شتافت و بستگانش و رهبر انقلاب سپیدش را سیاه پوش کرد. خدمات طولانی او هم مورد تقدیر زمامداران وقت قرار گرفت و پیام های رسمی مشابهی هم منتشر کردند. اتفاقا ملاقات عزارییل با او هم قبل از شصت سالگی اتفاق افتاد, وعجیبا در زمانیکه نشانه های بیداری مردم هر روزه بیشتر و بیشتر دیده میشد

کردان براستی چهره شاخص, یکدست و نماینده تمام عیار جمهوری اسلامی بود. وی در شناساندن ماهیت نظام و فرم تکامل یافته آن در قالب ولایت مطلقه فقیه, نقش مهمی بازی کرد. او تبلور عینی ذوب شدگان ولایت بود
کمتر کسی می توانست مثل او در برابر چشم مردم و دوربین بایستد و سخنان خلاف حقیقت بگوید و بارها تکرار کند. ایستادن در صحن مجلس و ادعای تحصیل و اخذ مدرک دکترا از یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا, در حالیکه حتی یکبار هم پا به محوطه آن نگذاشته بود, فقط از یک ذوب شده واقعی در کوره ولایت بر میاید و بس. همین کم نظیری و درجه خلوصش بود که کار دستش داد, مورد حسد چکمه پوشان مجلس قرار گرفت, هر چند که صندلی وزارتش را از دست داد اما مهرش در قلب رهبر, صد چندان شد

نطفه جمهوری اسلامی در فضایی هیجان زده از سقوط رژیم کودتا و بر اساس وعده های دروغین و موهوم بسته شد و بدنبال رفراندومی شتابزده و موهومی تر شناسنامه اش را صادر کردند
جان فشانی گسترده مردم برای پاسداری از مرز و بوم ایران زمین, خوش باوری و مایه گذاشتن صادقانه جمعی ساده اندیش, دوختن دهان نخبگان و منفعت پرستی سوداگران , به جلوه گران محراب و منبر فرصت داد تا کاخ دوروغین خود را با خشت های ستم و وحشت و فریب بسازند
رفتار و کردار جسورانه کردان بود که پرده ابهام های دیرین را پاره کرد و درون مایه جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه را صادقانه در معرض دید همگان قرار داد, در نمایشگاه کردان چیزهایی عرضه شد که نشان دادن شان, سالها جان نخبگان را می ستاند

امیر اسدالله هم از شاخص ترین چهره های دوران پهلوی بود. خودش از اشرف زادگان خراسان بود و با اشاره نو درباریان, با اشراف زاده ای از فارس پیمان زناشویی بست تا حلقه ای از نجبای جدید بدور خانواده پهلوی درست شود. در کودتای بیست و هشتم مرداد دست داشت و سالها مزدش را میگرفت, از ریاست کل گرفته تا وزرات و حتی صدرات. علم نمکدان شکن نبود و در پای نامه هایش همیشه عنوان "چاکر جان نثار" را میگذاشت تا تکلیفش را با خودش و بقیه روشن کرده باشد, و از همین رو نورچشمی بود و ندیم و وزیر دربار, بستگانش هم همینطور, محرم و همدم و ندیمه
تعظیم و تکریم هایش در آن ردای قورباغه ای شکل, قدرت بیکران سایه خدا را گوشزد میکرد و نشان ها و یراق ها و مدال های زرینش, بادکنک عظمت سلطنت را همواره پر باد تر نشان میداد

گویی دست پرقدرت و بیرحم تقدیر نتوانست جدایی علم و دربار پهلوی را تحمل کند, در زمانی کوتاه پس از رفتن او, کام مرگ بر در دربار پهلوی هم کوبید و تیرهای سست دروازه های تمدن بزرگش را بر سر معماران بساز و بفروش آن پایین آورد
و می گویند چرخ روزگار دلبسته بازی های تکراری است
آیا رفتن کردان را باید به فال نیک گرفت؟

هیچ نظری موجود نیست: