۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

آقای خاتمی, خاصیت این ساختار چیست که نگران شکستن آن هستید؟


آقای خاتمی, پیامی را که به مناسبت روز دانشجو فرستاده بودید شنیدم و تاکید مصرانه و مکررتان بر ساختار شکن نبودن جنبش دانشجویی
در خوش نیتی تان شکی ندارم, اما پرسش این است که در این مورد خاص, مخاطب تان کیست و چه هدفی را دنبال میکنید؟
اگر تا همین چند ماه قبل, در مورد مسئولیت اداره کشور ابهام هایی وجود داشت, پس از برگزاری این انتخابات مخدوش و موضع گیری های خشن آقای خامنه ای و صدور فرمان آتش بر مردم بیگناه, بر همگان روشن شد که ولی فقیه در راس این ساختار است و مسئول تمامی شکست ها ی گذشته و فجایع اخیر

شاید منظورتان این بوده است که با رد ساختارشکنی جنبش دانشجویی بعنوان بخشی از جنبش آزادی خواهانه مردم ایران, از شدت خشم و جنون و خون خواری رهبر کم کنید. مگر تجارب دوران ریاست جمهوری خود را فراموش کرده اید؟ مگر فجایع هجده تیرماه را از یاد برده اید؟
آیا جواب اعتراض به توقیف یک روزنامه, صدور فرمان لشکر کشی به خوابگاه دانشجویان بود؟

مگر رهبر همین ساختار نبود که آن نامه تهدید آمیز لعنتی را نوشت و برای بدنام کردن سپاه, جمعی را مجبور کرد که پای آنرا امضا کنند و به دست شما بدهند؟

مگر در همین ساختار نیست که رهبرش, ریاست دستگاه عدالت را بر می گزیند و منصوب در موقع تحویل گرفتن تشکیلات, آنرا " ویرانه ای" توصیف میکند؟ مگر مسئولیت آن ویرانگی با همین ساختار و رهبرش نیست؟

این چه ساختاری است که حتی تحمل اسم رهبر ملی کشورمان را بر یک خیابان هم ندارد؟ همان رهبر دلسوزی که توانست بزرگترین قدرت استعماری زمان را شکست دهد و صنعت نفت را ملی کند

مگر همین ساختار ننگین نیست که سرخوردگی و افسردگی اجتماعی را به ارمغان آورده و انبوهی را به دام اعتیاد کشانده است؟

چه عاملی بیش از این ساختار خفقان آور, فرار نخبگان را شتابان کرده است؟

این چه ساختار قابل دفاعی است که از حضور دختران در ورزشگاهها به فغان در میاید ولی چشمش را بر انبوه آسیب دیدگان خیابانی می بندد؟

آیا ساختاری را که با تدریس علوم انسانی سر ستیز دارد, نباید شکست؟

آیا شایستگی مردم ایران در حد این ساختار پلید حاکمیت وصاحب منصبان بدنام است؟

و اگر مخاطب تان دانشجویان آزاده مان باشند و هدف تان هدایت آنها , کافی است به سخنرانی ها و شعار هایشان توجه کنید, امروزه فریاد "مرگ بر دیکتاتور" پر طنین تر و محکم تر از هر زمان دیگر بگوش میرسد

هیچ نظری موجود نیست: