۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

خدا شون هم پهلوان پنبه س و گرنه ملکی و یزدی عمرا روی تشک نمی رفتن, اون هم توی سنگین وزن

یادش بخیر اون قدیم مدیما که هنوز رسم و رسومات لوطی گری و جوونمردی سکه یه پول نشده بود, توی هر محله ای داشی بود که جلوی اوباش ها قدم علم میکرد و اجازه نمیداد جیک بزنن و با چشم های ناپاک شون به ناموس مردم نیگاه چپ بیندازن
بعدش هم که این فکلی ها اومدن و بساط اون رسم و رسومات را جمع کردن, یک چیزایی را سر هم کردن و نوشتن که نذارن اراذل و اوباش میدون داری بکنن, بزبون ساده قرار گذاشتن که بجای امثال داش آکل یک تشکیلاتی راه بیندازن که مواظب حق و حقوق زن و بچه مردم باشه
بالاخره کار بجایی رسید که برای هر چیزی یک قانون و مقرارتی درست کردن, حتی برای رفتن روی تشک کشتی, بر اساس کبوتر با کبوتر, باز با باز, و اسم هایی هم چاپ زدن, پر وزن و خروس وزن و چه و چه
اما از وقتی که این کاکا رستم توی ولایت ما به قدرت رسیده همه چی قاطی پاطی شده, دیگه نه خبری از اون لوطی گری های خودمون هست و نه اثری از قانون بازی این فرنگی ها
خلاصه اوضاع آن چنان خر تو خر شده که حتی پیرمردهای هشتاد ساله هم ادعای پهلونی میکنن, اون هم در سنگین وزن
پناه بر خدا, آدم دردش را بکی بگه که ملکی و یزدی فرتوت هم پنجه در پنجه خدا انداختن
کنار گود هم بجای شیرخدا ولادیمیر و هو جین ضرب میگیرن و چیزایی را می خونن که ما سرمون نمیشه
خدا خودش آخر و عاقبت همه مون را بخیر کنه
آمین

هیچ نظری موجود نیست: