۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

دریافت زجرنامه یک مقوا ی سوخته از دوزخ

من از ریگانیان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد این سید علی کرد
اولش که ماشین امضایم کرد تا هر چه حکم  چپاول و جنایت بود براش امضا کنم
بعدش هم که وجودم را زاید دید, جام زهر را بدستم داد تا گرفتار آتش جهنم شوم
چند صباحی بعد, یادگارم را هم برایم با پست سفارشی فرستاد تا موی دماغش نشود
حالا هم که مقوایم کرده  و اسباب خنده این و آن, من که خودم موقع بازگشت به وطن گفته بودم که احساسی ندارم , درست عین مقوا
کم مانده بود که کلاغ ... هم کارش را بکند که کرد, غلامعلی حداد به هیکلم .... که به علت کهولت قدرت تشخیص نداشته و گمراهانی از قبیل هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی را برگزیده ای
به خشکی ای شانس, من اینو  به نون و نوا رسوندم حالا ببین با هام چه میکنه, ای بی حیا 
اگر دستم بهش میرسید این دفعه بزرگش نمی کردم  بلکه   .. ولاکن نمیرسه  

هیچ نظری موجود نیست: