۱۴۰۱ خرداد ۲۱, شنبه

تماشای فیلم در جوار شتر

 

 

تماشای فیلم در جوار شتر

 


وقتی به مردم گفتن "خار و خاشاک" خیلی عصبانی شدیم. چند نفری آستین هامونو بالا زدیم و گروهی درست کردیم. توی همین بریزبینِ خودمون. اسمش را گذاشتیم "طرفداران دموکراسی برای ایران – کویینزلند". اسم انگلیسی هم داشت.

حوادثِ مربوط به ایران را روزانه دنبال می کردیم، هفته ای یکی دو بارهم در جایی جمع می شدیم و درد دل هامونو می گفتیم. بر حسب مورد کارهایی هم انجام می دادیم. از تجمع اعتراضی در مرکز شهر گرفته تا راه پیمایی و خوندن بیانیه در مقابلِ پارلمانِ ایالت. یک روزِ شنبه هم کاروانِ سبز راه انداختیم. سی - چهل تا ماشین از این طرف شهر تا اون طرفش پشت سر هم حرکت کردن، با بنر های سبزی که براشون درست کرده بودیم. با خبرنگار ها هم تماس می گرفتیم، همین طور با سازمان های حقوق بشری. یک روز هم در پارک مقابل کازینو بساطِ  طومارِ سبز را پهن کردیم. صدها نفر طومار را امضا کردن تا آن را به مرکزی در پاریس بفرستیم. قرار بود که همه طومارها را بهم وصل کنن تا از بالای برج ایفل آویزان بشه. بگذریم که طومارها از همه شهر ها به پاریس رسید الا مال ما، که  این خودش قصه مفصلی دارد.

 

یک روز هم قرار شد که فیلمی را نشان دهیم. دوستان دانشجو سالنی را در یکی از دانشگاه ها رزرو کردن و آگهی ها را به در و دیوار های فروشگاه های ایرانی و افغانی و کتابخانه های دانشگاه ها چسبانیدیم.

در فاصله انتراکت فیلم، جوانی بلند قد و خوش لباس به طرفم آمد و با لحنی غیر دوستانه گفت:

-  چرا اطلاع رسونی تون اینقدر ضعیفه؟ من که بطور اتفاقی خبردار شدم

- خوب می دونید که همه ما داوطلب هستیم و امکانات زیادی هم که نداریم

- ببین، آدم یا یک مسئولیت را قبول می کنه و کارش را درست انجام می ده یا قبول نمی کنه و دنبال هزارتا عذر و بهونه هم نمی گرده

- درست می گین، معلوم می شه که شما تجربه زیادی دارین

- بله، هم تجربه ش را دارم و هم درسش را خونده ام

- به به، از آشنا شدن با هاتون خیلی خوشحالم. اگه ممکنه بیاین توی جمع ما و بهمون کمک کنین، آخه اکثرمون بی تجربه هستیم

- شتر در خواب بیند پنبه دانه !

- چرا دوست عزیز؟ خوب اگه شما بهمون کمک کنین حداقل اطلاع رسونی مون بهتر می شه، همون ایرادی که خودتون گرفتین و حق هم دارین

- معلوم می شه که شما اینا را درست  نمی شناسین، کینه شون شتریه، اگه بفهمن که آدم کاری کرده روزگار شو سیاه می کنن. توی فرودگاه یقه آدمو می گیرن و خدا می دونه به کجا ها می برن

- این را هم درست می گین، اتفاقا بعضی از دوستای ما هم فقط از دور کمک می کنن تا مشکلی برای خودشون و خانوادهاشون درست نشه. اصلا کسی خبر نداره که اونا هم جزو ما هستن

- عجب آدم ساده ای هستین، اینا حروم زادهایی هستن، همه جا هم خبرچین دارن.

- قبول، اما اگه دوست دارین اسم و تلفن یا ایمیل تون را بدین تا برای برنامه های بعدی خبرتون کنیم

- نه آقا، من اسم و تلفنم را به کسی نمی دم. مگه خُلم؟ از قدیم گفتن  دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبینی!

- هر طور میل تونه دوست عزیز. شما هم می خواین خبردار بشین و هم قدمی برای اینکار بر نمی دارین، ما که جارچی نداریم

- نه، لازم نیست که جار بزنین، فقط کافیه که حرفه ای عمل کنین. راهش اینه که پوسترهای بزرگ و رنگی چاپ کنین و در تمام ساختمان های دانشگاه ها پخش کنین، کلش می شه چند صد تا پوستر

- دوست عزیز، بقول معروف شتر سواری دولا دولا نمی شه. هر کاری یک هزینه ای داره. ما پولی نداریم که هزینه چاپ چند صدتا پوستر رنگی را بپردازیم، شما هم که حاضر نیستین هزینه اعتراض کردن را پرداخت کنید.

 

اصلا خوشش نیومد، بدون خداحافظی رفت و دیگه او را نیدیم.

  

هیچ نظری موجود نیست: