دشنه در خزان
در سوگ داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر
باز هم،
در دلِ تنگِ خزان،
از ستیغِ دشنه ها،
قطره قطره می چکد،
کینه های سرخ رنگ.
سالیانِ قیرگون،
گر چه رفته تلخ و سخت،
اما هنوز،
می رود نامردمی،
چون خنجری در قلبِ تنگ.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر