۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

خامنه ای یاسین نمی خوانم, گوشهایت را باز کن

در اینکه منفورترین دیکتاتور زنده دنیا شده ای شکی نیست و اینکه در نظر دینداران ملعون ترین هم هستی تردیدی ندارم. خمینی هر چه را اشتباه فهمید و کرد و گفت, ولی در مورد تو قضاوت درستی داشت و شکر خدا که نظرش را در تاریکخانه اشباح زندانی نکرد تا همگان بدانند که از تلاشش برای تربیت کردن شاگردی چون تو, پشیمان و خشمگین است. درست گفت که نادانی و گمراه. اما شک دارم که حتی او هم به عمق نادانی و جهل تو پی برده بود. اگر امروز زنده بود و سخنان اعتراض آمیز امثال هادی غفاری و یوسف صانعی را می شیند از ندامت و تاثر سر به بیابان میگذاشت.

مگر کور بودی و صحنه بیرون آوردن صدام حسین از گودال زیر زمینی را ندیدی؟ مگر واژگون کردن مجسمه هایش را فراموش کرده ای؟ یادت رفته که چگونه با غرور و تکبر هر صدای مخالفی را خفه میکرد؟

پولپوت را چطور؟ او هم مثل تو از خشونت و خون ریزی ابا نداشت و از جمجمه ها, پشته ها ساخته بود, شاید فکر میکنی از آنها با هوش تری و از این مهلکه خون آلود به سلامت خواهی گذشت. کور خوانده ای.

یادت باشد که هیتلر هم مثل تو بود, جاه طلب, مغرور و از همه بدتر کور و کر. اوهم دلش را خوش کرده بود به افسران ارشدش و گشتاپو, او هم در برخورد با مخالفان مثل تو سنگدل بود, او هم تحمل شنیدن نصیحت و اندرز را نداشت, حتی از نزدیک ترین مشاورانش. عاقبت کارش را هم ببین, ایکاش فقط خودش و هودارانش تنبیه شده بودند, بیش از شصت سال است که میلیونها آلمانی در زیر سایه سنگین شرم و بدنامی به تلخی زندگی کرده اند, حتی میلیونها انسانهایی که دهها سال پس از پایان جنگ دوم بدنیا آمده اند.

چشم هایت را باز کن و خودت را به کوری نزن, انسان در مقابل نعمت هایی که پروردگار به او داده مسئول است, به اطرافت نگاه کن , حتی یک آدم پاکدامن میبینی؟ اگر هم نشینی و هم صحبتی با مشتی ملیجک و دلقک و قداره بند افتخاری داشت که ناصرالدین شاه در قلب مردم جا میگرفت و نه امیرکبیر و مصدق.

فرصت زیادی نداری, تا کنون با سرعت به سمت پرتگاه رفته ای و لکه های بسیاری دست ها و عبایت را خون آلود کرده, پنجاه که سهل است, شصت و هفتاد هم رفتند و هنوز در خوابی, مگر این چند روزه دریابی.

هیچ نظری موجود نیست: