هر داغدار که اشکی به گونه آورد
خون ریز را دوباره, به یاد من آورد
آن جا که گر به عالم و داهی آرزوت هست
والی به پیشگاه تو, یک قاتل آورد
نازم هوای نفس که از اعتلای آن
فوج سپاه را سر بسته, در صحنه آورد
خرداد ماه, مزدور و جیره خوار را
پرخاشگر,غارتگر و ضربت زن آورد
موج هزار پاره ببینی به سوی کوی
چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد
من در میان کوی کنم ساعتی درنگ
تا جیغ و اشک و گاز, خبر از حمله آورد
آید دوان دوان و زند بر دهان من
آن خنجری که عیان در پنجه آورد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر