۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

که هر شامی سحر دارد

به پاسداشت پایمردی های استاد شجریان

که هر شامی سحر دارد



چو این حاکم جفا دارد
ز هر حکمش بلا بارد که در زهدش ریا دارد
نه از جوری حذر دارد, نه از مهری خبر دارد
مگر ظلمت بقا دارد؟

نه آن شیخک حیا دارد که سودای ِ طلا دارد
 به هر کویی سرا دارد  و در ماهان غنا دارد
چو هر سویی نظر دارد, گهی خندد, گهی گرید
چه ها در زیر سر دارد؟

در این اوجی که دین دارد
نه هر فردی سرا دارد, نه این مامم وطن دارد
و در شامش عزا دارد
نه هر ظلمی جزا دارد, نه هر حکمی چرا دارد
نه هرعوری قبا دارد, نه هر زخمی دوا دارد
نه هر رودی روان دارد, نه این خشکی عنان دارد
که از جنگل خبر دارد؟


چو ایرانم  ندا دارد
و  در بزمش شجر دارد که از مردم صدا دارد
بدان شامش سحر دارد, پس از صبرش ظفر دارد
از آن روزی که گل بارد زمستان هم خبر دارد
و هر لاله که داغی در میان دارد

هفدهم شهریور ماه نود خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست: