۱۴۰۰ دی ۲, پنجشنبه

مکن چشم مرا کور


 

اعتراض به کور کردن معترضان

 مکن چشم مرا کور

تو ای بُرنایِ پُر زور، بپیچان سر زِ دستور

به حُکمِ دیده ای شور، مَکُن چشمِ مرا کور

که جان گیرم من از نور

دلم بی تاب و رنجور

نه بی مِهرم, نه مُزدور

مِکُن چشم مرا کور

مگو مامور و مجبور، تو مسئولی، نه معذور

 

رها کن حیله گر را، فزون کن جمع ما را

ببین اطراف خود را

قیامِ برزگر را، فغانِ کارگر را

شنو این داد و فریاد

معلم می کشد داد: که ظالم سرنگون باد

 

میاور بیش از این عذر و بهانه

مزن آتش بر این اموال و خانه

تفنگِ اهرمن را بر زمین نه

مَکُن چشم مرا در شب نشانه

چو آیی نزد ما در آشیانه

سرایم بهر تو شعر و ترانه

هیچ نظری موجود نیست: