۱۴۰۳ بهمن ۱۶, سه‌شنبه

فقر یا حجاب؟

 

با تو هستم ای خطیبِ  پرعتاب

آشیانم را  مکُن از بُن   خراب

گر تو هستی با خبر از رنجِ ما

فقر گیرد جانِ جانان یا حجاب؟

کس ندارد مشکلی با  مویِ  زن

گر تو داری مسلکی نیکو بیاب

چون بپرسد دختری از حقِ خویش

می گریزی  با  وقاحت  از جواب

در عیان در بر کِشی اهلِ لواط

یارِ غارت را کنی مغلوبِ  آب  

در جنونت  می جهی  تا   اوج ها

و از بلندی می دوی سویِ سراب

ساغرت را پر کنی از خونِ خلق

تا رها گردی دمی از اضطراب

مالِ ما را می دهی یکسر به   باد

تا بماند مرد و زن  در پیچ و تاب

گردِ خود هرگز نبینی   نخبه ای

چون شکستی حرمتِ اهلِ کتاب

 گر شهادت  را شماری افتخار

با شهامت نزدِ معشوقت شتاب

عزم سخت است و جوانان استوار

بویِ  ریزش آید  و  روزِ  حساب

چون بلرزد  خیمه ات   از بانگِ ما

با شگفتی چون اسد خیزی ز خواب

بی گمان  ترکد  حبابِ  قدرتت

خود ببینی حاصل بند و طناب

باز پرسد دختری  از روزگار

حمله بر مویم چرا دارد ثواب؟

 

 

هیچ نظری موجود نیست: