۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

عزیزان, ایرانیان برون مرزی , حرفی دارم با شما

مملکت و مردم ایران روزهای سرنوشت سازی را میگذرانند, ضحاک و مارهای خون آشامش دیگر افسانه نیستند, اگر آن مارها, فقط خون های تازه جوانان را طلب میکردند, این مارها, تشنه به خون جوانان دیروز و پریروز هم هستند.

روا نیست که در کنجی بنشینیم, روزنامه ها را ورق بزنیم, در دل ظالمان را نفرین کنیم و بس

روا نیست که به صفحه تلویزیون خیره شویم , بر آزاد زنان و مردان درود بفرستیم و بس

روا نیست که سایت های اینترنتی را مرور کنیم, برای پیروزی حق بر باطل دعا کنیم و بس

روا نیست که خبر به بند کشیدن مردم بیگناه را بشنویم , ناله ای کنیم و بس

روا نیست که شاهد اخراج دانشجویان آزادی خواه باشیم, اخمی بر چهره آوریم و بس

روا نیست که ناظر بدار آویختن محکوم نشدگان باشیم, خود لب دوخته مانیم و بس

روا نیست که آگاه بر غارت بیت المال باشیم, انتقادی در خلوت کنیم و بس

روا نیست که جان و مال و ناموس و حریم انسانها در خطر باشد, سر در زیر برف کنیم و بس

آیا اعتراض های متوالی و متشکل ما ایرانیان برون مرزی, رژیم کودتا را رسواتر میکند؟ آری

آیا نشان دادن تصاویری از رفتارهای وحشیانه مزدوران رژیم, دولت کودتا را منزوی تر میکند؟ آری

آیا اطلاع رسانی به سازمان های بزرگ حقوق بشری و احزاب اثری دارد؟ آری

آیا گفتگو با همکار و همسایه فشار افکار عمومی را بر دولت کودتا افزایش میدهد؟ آری

آیا حرکت من و تو از گسترش دستگیری و شکنجه و اعدام جلوگیری میکند؟ آری

آیا پشتیبانی ما از جنبش سبز, به مردم به پا خاسته درون کشور نیرو میدهد؟ آری

پس همراه شو ای عزیز


هیچ نظری موجود نیست: