۱۴۰۲ اسفند ۴, جمعه

کرامات عجیب - شعر طنزی به مناسبت انتخابات پرشور

 



با   که  گویم  از کراماتِ  عجیب؟

از وکالت می رسد گنجی به جیب

چون  زمانِ چینشِ مجلس   رسید

هر امیری پوششِ  شخصی گزید

در خیالش نقشه هایِ رانت پُخت

پایِ دودِ خبرگان شب ها  نخفت

زان که  قله بر خودی پنهان  نبود

از نجابت رهبری خود  را  ستود

در خفا آمد   فرو از   قله ها

در میان لشکری از سفله ها

هر شبش  بازیچهِ  کابوس     بود

روزها درچنگ صد جاسوس بود

مهره های کهنه را از نو بچید

بر جمالِ  جنتی  دستی  کشید

چون نشاطی بر رخ مردم    ندید

بارِ دیگر حلق  و نایِ خود  درید

از حقوقِ   مردمِ  ایران     بگفت

دستِ خونین را به تردستی نهفت

گفت: این کشور اگر دارد ثبات

علتش آن قاری است و منکرات

ملت اما می کند شستش هوا

هم برای حیدر و هم   مجتبا

کی رود این یاوه ها در گوش ها؟

تا جنایت  باشد و     سرپوش ها

تا که مجلس در کفِ این خوارهاست

سهم    ملت  حلقهِ ای از   دارهاست

مهلت بازی دگر آمد   بسر

هم پدر بیند سزایش هم پسر

هیچ نظری موجود نیست: